دعاى فرج، دواى دردهاى ما است
دعاى تعجیل فرج دواى دردهاى ما است، در روایت است که: در آخر الزمان همه هلاک مىشوند، « إِلاّ مَنْ دَعا بَالْفَرَجِ. »(1) مگر کسانى که براى [تعجیل] فرج دعا کنند.
ائمّه ى ما ـ علیهمالسّلام ـ با این بیان خیلى به اهل ایمان و شیعیان عنایت کرده اند تا خود را بشناسند. علامت گذارى براى آنها است، یعنى اگر براى فرج دعا مى کنید، علامت آن است که هنوز ایمانتان پا برجاست.
دستورهاى عجیب و غریب دیگر هم داده اند، زیرا در آخرالزمان گرفتارى اهل ایمان خیلى سخت مى شود به حدّى که در روایت آمده است:« بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلْما وَ جَوْرا. »(2) بعد از آن که زمین از جور و ستم پر مى شود.
و شاید در روایت وارد شده باشد که: « یُنْکِرُهُ أکْثَرُ مَنْ قالَ بإِمامَتِهِ! »(3) بیشتر کسانى که اعتقاد به امامت آن حضرت دارند، او را انکار مىکنند.
یعنى بیشتر مردم از اعتقاد وایمان به امامت بر مى گردند.
هم چنین فرموده اند که در آخرالزمان این دعاى فرج را که دعاى تثبیت در دین است، بخوانیم:
« یا أللّهُ، یَا رَحْمانُ، یَا رَحیمُ، یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ، ثَبِّتْ قَلْبى عَلى دینِکَ. »(4)
اى خدا، اى رحمت گستر، اى مهربان، اى زیر و رو کننده ى دلها، دل مرا بر دینت ثابت و استوار گردان.
یعنى آن مرتبه اى از ایمان را که به من منّت نهادى، حفظ کن، نه این که مسلمان باشد و به همان باقى باشد، چون این معنا تثبیت در دین نیست.
این توسّلات، عزادارىها، سوگوارىها و زیارت قبور اهلبیت ـ علیهمالسّلام ـ علامت آن است که اهل ایمان به آنها اتّصال و الصاق دارند و هنوز از آنها منحرف نشده اند؛ لذا کفّار و دست نشانده هاى آنها دستور داشتند که بین مسلمانان و قرآن ـ تا چه برسد به مساجد و تکایا و مجالس عزا و روضه خوانى ـ جدایى بیندازند، زیرا همه ى اینها ضدّ خواسته هاى سلاطین جور بود، لذا فرمان هدم قبور یا تعطیلى مجالس روضه خوانى را دادند.
روز هشتم ماه شوّال که روز هدم قبور ائمه ى بقیع ـ علیهمالسّلام ـ است قاعدتا روز تعطیلى حوزه ى علمیه نجف بود، ولى ما کم کم عادت کردیم و براى ما عادى شد.!
پی نوشت ها :
1. عبارت حدیث به این صورت است: « إِلّا مَنْ دَعا بِدُعاءِ الْغَریقِ »؛ (مگر کسى که دعاى غریق را بخواند.) ر.ک: بحار الانوار، ج 52، ص 133 و 148؛ ج 92، ص 326؛ اعلام الورى، ص 432؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 228؛ غیبة النعمانى، ص 159؛ کمال الدین، ج 2، ص 348 و 351؛ منتخب الانوار، ص 80، مهجّ الدّعوات، ص 332، در ذیل برخى از این روایات بیان شده است که مقصود از دعاى غریق، دعاى آینده: « یا أَللّهُ یا رَحْمانُ یا رَحیمُ... » است.
2. بحار الانوار، ج 3، ص 80؛ ج 36، ص 358؛ طرائف، ج 1، ص 177.
3. « لاِءَنَّهُ یَقُوُم بَعْدَ... ارْتِدادِ أَکْثَرِ الْقائِلِینَ بِإِمامَتِهِ. »؛ (زیرا او بعد از... بازگشت بیشتر معتقدان به امامتش قیام مىکند.) بحار الانوار، ج 51، ص 30، 157؛ ج 52، ص 23؛ اعلام الورى، ص 436، 439؛ الخرائج، ج 3، ص 1171؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 230، 231؛ کشف الغمّة، ج 2، ص 526؛ کفایة الاثر، ص 283؛ کمال الدین، ج 2، ص 378، 384، منتخب الانوار، ص 39.
4. بحار الانوار، ج 52، ص 148؛ ج 92، ص 326؛ اعلام الورى، ص 432؛ کمال الدین، ج 2، ص 351؛ منتخب الانوار، ص 80؛ مهج الدعوات، ص 332.
خورشید من! بتاب شبی ناگهان به من
تا واکنند پنجره آسمان به من
با دامهای ترد بهشتی! عطا کنید
با یک نگاه، زندگی جاودان به من
بین من و تو فاصله دیوار شیشهایست
یک ثانیه نگاه کن از پشت آن به من
گفتند: بار عشق به مقصد نمیرسد
بسیار بود عاطفه دوستان به من!
زخم زبان هیچ کسی کارگر نشد
چون نیش سخت عقربههای زمان به من
حالا رسیدهام به بهاری که دست توست
میبارد آبشار گل ارغوان به من
شب رفته روبروی حرم ایستادهام
وامانده است پنجرهای همچنان به من
هیچ آسمان چو خاک خراسان نمیشود
بیراه نیست غبطه اهل جهان به من
سیره علامه طباطبایی در زیارت امام رضا علیه السلام
حرم امام رضا علیه السلام
در این مقاله سیره ولایی علامه طباطبایی(ره) صاحب تفسیر المیزان در رابطه با حضرت رضا علیهالسلام را ذکر می کنیم.
علامه طباطبایی میفرمودند: «همه امامان علیهم السلام لطف دارند، اما لطف حضرت رضا علیهالسلام محسوس است.» و در نقلی دیگر، بیان میکردند: «همه امامان معصوم علیهم السلام رئوف هستند، اما رأفت حضرت امام رضا علیه السلام ظاهر است.»
و نیز میفرمودند: «انسان هنگامی که وارد حرم رضوی علیه السلام میشود، مشاهده میکند که از در و دیوار حرم آن امام رأفت میبارد.»
ایشان هر ساله به مشهد مشرف میشد حتی در پنج شش ماه آخر عمر با همه کسالتی که داشت به مشهد مشرف شد. یکی از بستگان نزدیک ایشان میگفت:
«با آغوش باز با آن کهولت سن و کسالت، جمعیت را میشکافت و با علاقه ضریح را میبوسید و توسل میجست که گاهی به زحمت او را از ضریح جدا میکردیم ... .»
ایشان میگفت: «من به حال این مردم که این طور عاشقانه ضریح را میبوسند، غبطه میخورم ... .»
فرزند ایشان نقل میکردند: در سال آخر حیاتشان به دلیل کسالتی که داشتند و بنا به تأکید و توصیه پزشکِ مخصوص نمیخواستیم که ایشان به مشهد مقدس بروند. ولی ایشان اصرار داشتند و رفتند.
پس از مراجعت از مشهد، به ایشان گفتم سرانجام به مشهد رفتید، فرمود: «پسرم جز مشهد کجاست که آدم بتواند دردهایش را بگوید و درمانش را بگیرد؟»
علامه طباطبایی وقتی به مشهد، مشرف میشد، از وی تقاضا میکردند که در خارج از مشهد چون طُرقبه و ... به دلیل اعتدال هوا، سکونت داشته باشند و گهگاهی برای زیارت مشرف گردد. ایشان ابداً قبول نمیکرد و میفرمود: «ما از پناه امام هشتم به جای دیگری نمیرویم.»
یکی از شاگردان علامه طباطبایی میگوید: «... هیچ به خاطر ندارم که از اسم هر یک از ائمه علیهمالسلام بدون ادای احترام گذشته باشند. در مشهد که همه ساله مشرف میشدند و تابستان را در آنجا میماندند وقتی وارد صحن حضرت رضا علیه السلام میشدند، بارها که در خدمتشان بودم و میدیدم که دستهای مرتعش را روی آستانه در میگذاشتند و با بدن لرزان از جان و دل آستانه در را میبوسیدند، گاهی از محضرشان التماس دعا درخواست میشد میگفتند: «بروید از حضرت بگیرید؛ ما اینجا کارهای نیستیم؛ همه چیز آنجاست! »
علامه طباطبایی
زمانی نویسنده مشهوری بوسیدن ضریح امامان علیهم السلام و این قبیل احترام نهادنها را تشنیع میکرد. وقتی سخن او را به مرحوم علامه در حرم رضوی علیه السلام عرض کردند، ایشان فرمود: «اگر منع مردم نبود، من از دم مسجد گوهرشاد تا ضریح، زمین را میبوسیدم.»
و روزی در صحن حرم امام رضا علیه السلام شخصی به علامه [که اصلاً اذن نمیداد کسی دست ایشان را ببوسد] عرض کرد: «از راه دور آمدهام و میخواهم دست شما را ببوسم.» علامه فرمود: «زمین صحن را ببوس که از سر من هم بهتر است! »
یک بار علامه میخواستند به روضه رضوی علیه السلام مشرف شوند. به ایشان عرض شد: « آقا! حرم شلوغ است؛ وقت دیگری بروید! » فرمودند: «خوب، من هم یکی از شلوغها! » و رفتند. مردم هم که ایشان را نمیشناختند تا راهی برایشان بگشایند و در نتیجه، هر چه سعی کردند دستشان را به ضریح مبارک برسانند، نشد و مردم ایشان را به عقب هل دادند. وقتی بازگشتند، اطرافیان پرسیدند: «چطور بود؟» فرمودند: «خیلی خوب بود! خیلی لذت بردم! »
حجت الاسلام معزّی نقل میکند که یک بار در ایام طلبگی به مشهد رفته بودم و در صحنهای حرم رضوی علیه السلام قدم میزدم و به بارگاه امام مینگریستم اما داخل رواقها و روضه نمیرفتم. ناگهان دست مهربانی بر روی شانههایم قرار گرفت و با لحنی آرام فرمود:
«حاج شیخ حسن! چرا وارد نمیشوی؟! » نگاه کردم و دیدم علامه طباطبائی است. عرض کردم: خجالت میکشم با این آشفتگی روحی بر امام رضا علیه السلام وارد شوم. من آلوده کجا و حرم پاک ایشان کجا! آنگاه مرحوم علامه فرمود:
«طبیب برای چه مطب باز میکند؟ برای این که بیماران به وی مراجعه کنند و با نسخه او تندرستی خود را بیابند. این جا هم دارالشفای آل محمد ـ علیهم السلام ـ است. داخل شو که امام رضا علیهالسلام طبیب الأطباء است.»
منبع: سایت صالحین