بسیج موسسه استاندارد

اطلاع رسانی در خصوص پایگاه بسیج شهید صفاریان

بسیج موسسه استاندارد

اطلاع رسانی در خصوص پایگاه بسیج شهید صفاریان

والله هی اوهن من بیت العنکبوت

با گذشت پانزده روز از آغاز حمله رژیم صهیونیستی به غزه و عدم دستیابی این رژیم به اهداف از پیش تعیین‌شده‌اش، سران این رژیم دچار سردرگمی استراتژیک و ترس از تکرار تجربه جنگ 33 روزه با حزب الله شده‌اند.

صهیونیست‌ها در آغاز حملات خود، اهدافشان را از بین بردن جریان مقاومت و در مرحله بعد توقف حمله موشکی حماس به سرزمین‌های تحت کنترل آن رژیم اعلام کرده بودند.
با گسترش حملات موشکی گروه‌های مقاومت فلسطینی در واکنش به حملات گسترده رژیم صهیونیستی علیه غیر نظامیان نوار غزه، حملات موشکی خود به شهرک‌های صهیونیست‌نشین از جمله عسقلان، سدیروت، اشکول، بئرالسبع و بندر اسدود از یک سو و وارد شدن کمترین آسیب به رهبران حماس در عمل این اهداف با شکست روبه‌رو شده‌اند.

یکی از نشانه‌های بارز این شکست بر می‌گردد به مصاحبه اخیر لیونی وزیر خارجه رژیم صهیونیستی با «واشنگتن پست»؛ لیونی در این گفت‌وگو با تأکید بر اینکه «حماس تا زمانی که مقاوم و زنده است پیروز است»، بیان داشته است: به طور حتم هر چه زمان درگیری کوتاهتر باشد، به نفع ما خواهد بود. او عتراف کرد که طولانی شدن زمان درگیری، باعث سردرگمی این رژیم برای اداره آن خواهد شد.


در همین زمینه و با حمله موشکی دیروز حماس به پایگاه نظامی «باماخیم» در 50 کیلومتری نوار غزه و پایگاه «تل نوف» در 20 کیلومتری تل آویو، شرایط حکایت از آن دارد که حماس به موشک‌هایی با برد نزدیک به 60 کیلومتر دست یافته است؛ به گونه‌ای که شبکه 10 تلویزیونی رژیم صهیونیستی نیز اعلام کرده ‌است که برد موشک‌های مبارزان فلسطینی به 60 کیلومتر رسیده ‌است. با توجه به پیشرفت قابل توجه حماس در افزایش برد موشک‌های دست‌ساز، اکنون این نگرانی در میان صهیونیست‌ها به وجود آمده است که اگر همزمان با گسترش برد موشک‌های حماس در بالا بردن قدرت تخریب موشک‌ها نیز به موفقیت‌هایی دست یابد، آنگاه هیچ نقطه‌ای در این رژیم از تیررس موشک‌های حماس در امان نخواهد بود.

صهونیست‌ها همچنین اعتراف کرده‌اند که از آغاز درگیری‌ها تاکنون بیش از 649 موشک از سوی حماس به سمت سرزمین‌های اشغالی شلیک شده است. اما آنها تاکنون نتوانسته‌اند هیچ یک از سکوهای پرتاب موشک یا محل‌هایی را که برای مقاومت از اهمیت برخوردار است و می‌تواند بر عمکرد آن تاثیر بگذارد، هدف قرار دهند.

با توجه به اینکه خبرگزاری‌ها از شهادت بیش از 854 نفر و زخمی شدن 3310 نفر از ساکنان غزه خبر داده‌اند که تنها تعداد بسیار محدودی از این افراد را رهبران حماس دربر می‌گیرد، مشخص می‌شود که صهیونیست‌ها در شناسایی مقرهای حماس عاجز شده و تنها با افزایش حملات کور خود، در پی تضعیف روحیه ساکنان غزه و ایجاد شکاف میان مردم و حماس هستند که در عمل ناکام مانده‌اند. تمکین نکردن رژیم صهیونیستی به قطعنامه شورای امنیت و تشدید نقض قوانین بین‌المللی مانند استفاده از بمب‌های فسفری که برابر با توافقنامه 1980 ژنو ممنوع است، حکایت از درماندگی این رژیم در مدیریت ادامه تجاوز به غزه دارد.

تحلیل‌ها حکایت از آن دارد که طولانی شدن مدت درگیری و فشارهای افکار عمومی که حتی آمریکا را از مخالفت با تصویب قطعنامه علیه این رژیم بر حذر داشت، در کنار به پایان رسیدن دوره زمامداری بوش و به قدرت رسیدن اوبامایی که به طور یقین به قوت بوش از صهیونیست‌ها حمایت نخواهد کرد، شرایطی را فراهم آورده است که رژیم صهیونیستی سایه شکست استراتژیک دیگری پس از جنگ 33 روزه را بر سر خود احساس کند.

پرتوى از سیماى امام زین العابدین(علیه السلام)



 حضرت على بن الحسین ، ملقّب به سجّاد و زین العابدین، روز پنجم شعبان سال 38 هجرى یا 15 جمادى الاولى همان سال، در مدینه دیده به جهان گشود و در روز 12 و یا 25 محرّم سال 95 هجرى، درمدینه، به دسیسه هشام بن عبدالملک، مسموم گردید و در 56 سالگى به شهادت رسید. البته شایان ذکر است که سال و روز تولد و شهادت حضرت امام سجاد علیه السلام مورد اختلاف شدید مورّخین است. مشهورترین نظر در باره‌ی سال و روز تولد امام، روز پنجم شعبان سال 38 هجری قمری در مدینه است که بزرگانی نظیر جناب شیخ مفید در « ارشاد»، شیخ کلینی در « اصول کافی»، ابن شهر آشوب در «مناقب »، ابن خشاب در « موالید اهل بیت »، شهید در کتاب « الفصول المهمه »، و دیگران به آن معتقدند. نظرات دیگر عبارتند از: سال 33، 36، 37، و نیز سال 48 یا 49 هجری قمری.(1)
صحیفه سجّادیّه که به زبور آل محمّد مشهور است، اثر بى نظیرى است که در جهان اسلام، جز قرآن کریم و نهج البلاغه، کتابى به این عظمت و ارزش، پدید نیامده که پیوسته مورد توجه بزرگان و علما و مصنّفان باشد.

همچنین در مورد زمان شهادت امام سجاد (علیه السلام) در بین مورّخین اختلاف است. دامنه این اختلاف از سال 92 هجری تا سال 100 هجری است، اما آنچه از همه مشهورتر است، یکی سال 94 هجری است که آن را به مناسبت ارتحال فقهای بی شماری از اهل مدینه، « سنة الفقهاء » نامیده اند و دیگری سال 95 هجری. 

« حسین » فرزند امام علی بن الحسین علیه السلام وفات پدر خود را در سال 94 اعلام کرده است و بر این اساس بزرگانی نظیر شیخ مفید و شیخ طوسی و محقق اردبیلی و ابن اثیر نیز همین نظر را داشته اند. 

اما بر اساس روایتی که ابوبصیر از امام جعفر صادق علیه السلام نقل کرده است، امام فرموده است: 

حضرت علی بن الحسین علیه السلام در حالی‌که 57 ساله بودند از دنیا رفت و این واقعه در سال 95 هجری اتفاق افتاد. 

روز شهادت امام سجاد نیز 18 ، 22 و 25 محرم نقل شده که روز 25 از شهرت بیشتری برخوردار است. 

بنا بر این روایات، امام سجاد علیه السلام 57 یا 58 سال عمر فرمود که : دو سال آن را در زمان حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام، ده سال را در زمان امامت عموی خود حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام و ده سال را در دوران امامت پدر خود سپری فرموده است و مدت امامت خود آن امام بزرگوار نیز 35 سال بوده است.(2) مزار شریف آن حضرت در مدینه در قبرستان بقیع مى باشد. 

مادر مکرّمه آن حضرت بنا بر منابع تاریخ اسلامى، غزاله از مردم سند یا سجستان که به سلافه یا سلامه نیز مشهور است، مى باشد. ولى بعضى از منابع دیگر نام او را شهربانویه، شاه زنان ، شهرناز، جهان بانویه و خوله، یاد کرده اند. امام سجّاد(علیه السلام) در بدترین زمان از زمان هایى که بر دوران رهبرى اهل بیت گذشت می زیست، چه، او با آغاز اوج انحرافى، معاصر بود که پس از وفات رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) روى داد.
بنا بر این روایات، امام سجاد علیه السلام 57 یا 58 سال عمر فرمود که : دو سال آن را در زمان حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام، ده سال را در زمان امامت عموی خود حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام و ده سال را در دوران امامت پدر خود سپری فرموده است و مدت امامت خود آن امام بزرگوار نیز 35 سال بوده است.


امام(علیه السلام) با همه محنت ها و بلاها که در روزگار جدّ بزرگوارش امیرالمؤمنین(علیه السلام) آغاز گردیده بود همزمان بود. او سه سال پیش از شهادت امام على(علیه السلام)متولّد گردید، وقتى دیده به جهان گشود، جدّش امیرمؤمنان(علیه السلام)در خطِّ جهادِ جنگِ جمل، غرق گرفتارى بود و از آن پس با پدرش امام حسین(علیه السلام) در محنت و گرفتاری هاى فراوان او شریک بود. او همه این رنج ها را طى کرد و خود به طور مستقل رویاروى گرفتاری ها قرار گرفت. محنت و رنج او وقتى بالا گرفت که لشکریان یزید در مدینه وارد مسجد رسول اللّه شدند و اسب هاى خویش را در مسجد بستند، یعنى همان جایى که انتظار آن مى رفت مکتب رسالت و افکار مکتبى در آنجا انتشار یابد، امّا برعکس، آن مکان مقدّس در عهد آن امام تقوا و فضیلت، به دست سپاه منحرف بنى امیّه افتاد و آنان ضمن تجاوز به نوامیس مردم مدینه و کشتار فراوان، بى پروایى را از حدّ گذراندند و حرمت مدفن مقدّس رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)و مسجدش را هتک نمودند. امام سجّاد(علیه السلام) براى پیش راندن مسلمانان به سوى نفرت از بنی امیّه و افزودن مبارزه جویى با آنان، تلاش هاى مؤثّرى نمود و هر گاه فرصتى به دست می آمد، مردم را بر ضدّ امویان تحریک مى کرد و با احتیاط، برنامه حاکمان منحرف را تحت نظر قرار مى داد.

امام(علیه السلام) براى آگاهى مردم، اسلوب دعا را به کار برد، به طورى که دعاهاى آن حضرت، رویدادهاى عصر او را تفسیر مى کند.

صحیفه سجّادیّه که به زبور آل محمّد مشهور است، اثر بى نظیرى است که در جهان اسلام، جز قرآن کریم و نهج البلاغه، کتابى به این عظمت و ارزش، پدید نیامده که پیوسته مورد توجه بزرگان و علما و مصنّفان باشد. از دیگر آثار ارزنده به جا مانده از امام سجّاد(علیه السلام)، مجموعه اى تربیتى و اخلاقى است به نام 
رساله حقوق که امام(علیه السلام) در آن وظایف گوناگون انسان را در برابر خدا و خود و دیگران، با بیانى شیوا و گویا بیان کرده است. مجموعه حقوقى که در این رساله ذکر شده جمعاً 51 حقّ مى باشد. 


منابع:

1- بحارالانوار، جلد 46، از صفحه 7 الی 15

2- بحارالانوار،‌ ص 151، حدیث 10 (به نقل از کشف الغمه ) و ص 152 الی 154 

اصول کافی،‌ ج 1، ص 468، حدیث 6

 

دین‌فروشی قاتلان امام حسین(علیه السلام)



این پدیده شوم بسان آفتى زیانبار از دیرباز دینداران را تهدید کرده است. قرآن مجید از آن، بـا تـعـبـیـرهـایـى چون "فروش هدایت به ضلالت"، "فروش آخرت به دنیا"، "فروش مغفرت الهى به عذاب" ، "فروش ایمان به کفر" و "فروش آیات الهى به بهاى ناچیز" یاد کرده است (1) و ضمن توبیخ و نکوهش گناهکاران، مؤمنان را از آن باز داشته است. چنانکه مى‌فرماید:

«وَ لا تَشْتَرُوا بِایاتى ثَمَناً قَلیلاً وَ اِیّاىَ فَاتَّقُونِ»(2) ؛ آیات مرا به بهاى اندک نفروشید و از من بهراسید.

قـرآن همچنیـن، از کـسانى چون بنى اسرائیل، بلعم بن باعورا و منافقان، سخن مى‌گوید و رفـتـار و ویژگى‌هاى زشت آنان را برمى‌شمارد تا مایه عبرت مؤمنان شود و مانند آنان، دین خویش را به دنیا نفروشند.

با این همه، بسیارى از مسلمانان، به ویژه در زمان حادثه کربلا، به چنین ورطه‌اى لغزیدند و در حـالى کـه آخـرت خـویش را تباه ساختند، دنیایى نیز به چنگ نیاوردند. امام حسین(علیه السلام) از این حقیقت تلخ اینگونه یاد مى‌کند:

«اِنَّ النـّاسَ عـَبـیـدُ الدُّنـیـا وَالدّیـنُ لَعِقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ مادَرَّتْ مَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصُوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّیّانُونَ»(3) ؛ هـمانا مردم بندگان دنیایند و دین، لقلقه زبان آنان است و تا زمانى که معاششان در رونق است، گِرد دین مى‌گردند و آنگاه که سختى‌ها روى آورد، دینداران اندکند.

این آزمایش و ابتلا در عاشورا به گونه آشکار و گویا، دینداران راستین را از بردگان شکم و شـهـوت، و خـداپـرسـتـان را از دنـیـا پـرسـتان جدا ساخت. پیش از آن که عبیدالله بن زیاد به کـوفـه آیـد، حدود هجده هزار تن با مسلم بن عقیل بیعت کردند. پس از روى کار آمدن عبیدالله مردم سـسـت شـدنـد و بـا بـاز شـدن سر کیسه درهم و دینار، جملگى دین را رها کردند و برده یزید شدند.

در تـاریـخ آمده است، عبیدالله مردم را در مسجد کوفه گرد آورد و خطاب به آنان گفت: «مردم! شما دودمـان ابـوسـفـیـان را آزموده‌اید آنان را همانگونه که دوست مى‌دارید، یافته‌اید! اینک امـیـرمـؤمنان یزید، که او را به حسن سیرت و احسان به رعیت مى‌شناسید... بندگان را بزرگ مى‌دارد و جملگى را با ثروت بى کران بى نیاز مى‌سازد و بر حقوق شما صد دینار افزوده اسـت و بـه مـن دسـتـور داده کـه بـه شـمـا پرداخت کنم و در برابر شما به جنگ دشمنش حسین(علیه السلام) بروید پس، گوش به فرمان باشید!» 

آنگاه به اردوگاه در نخیله رفت و به سازماندهى سـپـاهـیـان پرداخت (4) و چنان که یاد کردیم، سى هزار نفر زیر پرچم کفر گرد آمدند و استوانه دیانت را به مسلخ بردند.

مزدوران بنى امیه، از فرماندهان ارشد گرفته تا سربازان، همگى به امید گذران زندگى و جـیـره‌خـوارى و مزدورى بـه کربلا رفتند. نقل است، سنان بن انس، پـس از قـتـل امـام حـسـیـن (علیه السلام)، بـر اسب خویش سوار شد و با شتاب نزد عمر بن سعد رفت و فریاد زد: 

اَوْقِرْ «رِکابى فِضَّةً وَ ذَهَبا اَنَا قَتَلْتُ الْمَلِکَ الْمُحَجَّبا

قَتَلْتُ خَیْرَ النّاسِ اُمّاً وَ اَبا وَ خَیْرَهُمْ اِذْ یُنْسَبُونَ نَسَبا»(5)

چنـان طـلا و نقره به پایم بریز تا به رکاب اسبم برسد چرا که من پیشواى بسیار محترمى را کشته‌ام، کسى را کشته‌ام که پدر و مادرش بهترین مردم بودند و بهترین مردم از نظر حسب و نسب بود.

 

پی‌نوشت‌ها:

1- بـقـره (2)، آیـات 16، 86، 175، آل عمران (3)، آیه 177 و توبه (9)، آیه 9.

2- بقره (2)، آیه 41.

3- تحف العقول، ص 249 ـ 250.

4- مقتل، مقرّم، ص 239.

5- مقتل، ابومخنف، ص 202.

برگرفته از کتاب عبرت‌های عاشورا، علی اصغر الهامی نیا .