بسیج موسسه استاندارد

اطلاع رسانی در خصوص پایگاه بسیج شهید صفاریان

بسیج موسسه استاندارد

اطلاع رسانی در خصوص پایگاه بسیج شهید صفاریان

نقد استدلال‌های آقای موسوی برای تقلب در انتخابات

شهاب اسفندیاری   

۲۷ خرداد ۱۳۸۸
بنا به آمار رسمی، در جریان راهپیمایی ها و اعتراضات به نتایج انتخابات ریاست جمهوری تا امروز هفت نفر کشته و دهها نفر زخمی شده اند. حجم خسارت به اموال عمومی و خصوصی و همچنین هزینه سنگین سیاسی که این اجتماعات بعضا خشونت آمیز و خصوصا سرکوب خشونت بار آنها توسط پاره ای از نیروهای انتظامی و شبه انتظامی، بر کشور ما و منافع ملی آن تحمیل کرده قابل احصا نیست. از آنجا که ریشه همه این حوادث بدون شک به ادعای رقیب اصلی و شکست خورده در این انتخابات در خصوص «تقلب گسترده» و «دستکاری در آراء» باز می گردد – که اتهامی بسیار سنگین است – این نوشتار بر آن است تا به مهمترین و اصلی ترین متنی که تاکنون توسط جناب آقای میرحسین موسوی جهت شکایت از نتایج انتخابات نوشته شده مراجعه نموده و با بررسی و تحلیل دقیق این متن، به شالوده شکنی و یا واسازی (Deconstruction) دلایل و استدلالهای ارائه شده در آن بپردازد. امید است که در فرایند واکاوی این متن، قوت و استحکام و پشتوانه استدلال های ارائه شده در آن مبنی بر وجود «تقلب گسترده» در انتخابات - که عملا به معنی جابجا شدن بالغ بر 10 میلیون رای است – تا حدوی روشن شود. آشکار شدن وزن این استدلالها مشخص می کند که آیا آنها این اندازه پایه و اساس داشته است که خون هفت انسان به پای آنها ریخته شود؟

1. آقای میرحسین موسوی در اولین بند نامه اش به شورای نگهبان - که قاعدتا باید حاوی محکم ترین استدلال او مبنی بر وجود «تقلب گسترده» در انتخابات باشد – بر خلاف تصور خواننده اصلا به موضوع «تقلب» در انتخابات اشاره نمی کند. ایشان در این بند به موضوعی اشاره می کند که هیچگونه ارتباط مستقیمی به موضوع «تقلب» ندارد. تاکید کردن بر محتوای مناظره های انتخاباتی در بند اول نامه موسوی به نظرم از چند جهت بسیار معنادار و حتی برملا کننده است.

1.1: شاید منظور آقای موسوی این است که سخنان مطرح شده توسط محمود احمدی نژاد در مناظره ها علیه برخی شخصیتها و آقازاده ها، به تحریک و «اغفال» گسترده مردم منجر شد و باعث شد آنها هیجانی شده و فوج فوج به احمدی نژاد تمایل پیدا کنند. در این صورت که آقای موسوی پذیرفته است که رقیب ایشان رای بسیار بالایی در انتخابات آورده است. واقعا اگر مهندس موسوی قائل بوده است که مطالب عنوان شده در مناظره ها اینچنین تاثیر دگرگون کننده ای در نتیجه انتخابات  داشته است چرا در همان روز پس از مناظره در اعتراض به طرح این مطالب از این رقابت «ناعادلانه» خارج نشد؟ چرا ایشان به حضور در این مناظره ها ادامه داد؟ و از همه مهمتر چرا ایشان علی رغم همه مطالب مطرح شده در مناظره ها، در آخرین ساعات روز انتخابات بطور قاطع خود را برنده این انتخابات اعلام کرد؟

1.2: اینکه اولین بند نامه موسوی با ذکر نام به تجلیل و دفاع از «مظلومیت» آقای هاشمی رفسنجانی و آقای ناطق نوری در مناظره ها اختصاص می یابد، ناخواسته بازگوکننده ریشه ها و علتهای اصلی راه اندازی راهپیمایی ها و اعتراضات در چند روز گذشته است. همان «جوشش آتشفشانی» و «بنزین» و «دود و آتش» که قبلا هشدارش داده شده بود. واقعا چه نسبتی میان آن نامه آقای هاشمی و این نامه جناب موسوی وجود دارد؟ آیا میر حسین موسوی در بند اول نامه اش دارد اذعان می کند که اعتراض اصلی او و حامیان او در این اجتماعات و راهپیمایی ها به برده شدن اسم هاشمی و ناطق و فرزندان آنها در مناظره های انتخاباتی است؟ اگرنه چه لزومی داشته که این موضوع در سرلوحه نامه او قرار گیرد؟

1.3: فرض می کنیم که احمدی نژاد در اعلام اسامی اشخاص در مناظره ها و نسبت دادن تخلفات مالی به آنها مرتکب تخلف در تبلیغات انتخاباتی شده باشد. آیا این تخلف در تبلیغات به معنای «تقلب» در نتایج است؟ روشن است که افرادی که حقی از آنها ضایع شده می توانند خواستار پخش پاسخ خود از صدا و سیما باشند و یا حتی موضوع را بطور قانونی پیگیری کنند. اما حتی در این صورت نیز هیچ خللی بر نتیجه انتخابات وارد نیست. اینها دو موضوع جدا از هم هستند.

2. در بند دوم نامه، باز انتظار ما برای بیان مستنداتی از «تقلب گسترده» توسط میرحسین موسوی به نتیجه نمی رسد. در این بند موسوی دوباره به مناظره ها رجوع کرده و طرح «مطالب خلاف امنیت ملی» و «زیر سوال بردن بنیانگذار جمهوری اسلامی» توسط احمدی نژاد را به عنوان دلیل وجود «تقلب گسترده» در انتخابات مطره می کند. در این خصوص چند مطلب قابل بیان است:

2.1: آقای موسوی به عنوان یک نامزد هیچگونه مسئولیت قانونی در قبال تشخیص و مراقبت از «امنیت ملی» ندارند. طبعا رییس جمهور به عنوان «رییس شورای عالی امنیت ملی» بیش از دیگران در این خصوص به اطلاعات دسترسی داشته و جهت مراقبت از امنیت ملی مسئولیت و اختیار قانونی دارد. در سالهای گدشته دیده ایم که چگونه اشخاصی امنیت و منافع شخصی خود را به «منافع و امنیت ملی» گره می زنند و خواستار سلب آزادی ها و حقوق مردم می شدند. ایا آقای موسوی هم می خواهد با چنین شیوه ای رای 24 میلیون شهروند را باطل کند؟

2.2: ادعای «زیرسوال بردن بنیانگذار انقلاب اسلامی» نیز ادعای بسیار قابل توجهی است. ظاهرا آقای موسوی کلیه اقدامات دولت خود و دوستان خود در دهه شصت را عینا مورد تایید امام خمینی (ره) می داند. در سالهای گذشته دیده بودیم که برخی از متعصبین جناح راست حتی انتقاد به یک آبدارچی بنیاد مستعضفان را ضدیت با ولایت فقیه می دانستند چون معتقد بودند که رییس این بنیاد توسط رهبری منصوب می شود و آن آبدارچی هم در سلسله مراتبی توسط آن رییس منصوب می شود پس آن آبدارچی منصوب ولی فقیه است و هرکس با آن آبدارچی مخالف باشد مخالف ولایت فقیه است! ایا عجیب نیست که شخصیت فرهیخته ای چون آقای موسوی به چنین استدلالی برای دفاع از تمامیت عملکرد خود در دهه شصت دست یازد؟ چرا ایشان انتقاد از مواردی چون گزینش های بسیار سخت گیرانه، ارعاب 99 نماینده مجلس مخالف دولت و یا حتی بخشنامه لباس مشکی و قهوه ای - که آشکارا امروز غیر قابل دفاع هستند - را «زیر سوال بردن امام خمینی» می داند؟ بدیهی است که اینها اعمال دولت ایشان و یا دوستان و حامیان ایشان بوده است و نه اقدامات امام راحل (ره).

2.3: اگر استدلال آقای موسوی را بپذیریم، قاعدتا انتقادهای شدید و بی رحمانه ایشان و دیگر کاندیداها از عملکرد دولت نهم نیز «زیر سوال بردن ولایت فقیه کنونی» است. چون همانطور که اما راحل در دهه شصت بطور آشکار از دولت موسوی حمایت می کرد، رهبری فعلی نیز در سالهای گذشته از دولت نهم حمایت کرده است. آیا آقای موسوی می پذیرد که اعمال خودش در این انتخابات زیرسوال بردن ولایت فقیه بوده است؟

2.4: به فرض که آقای احمدی نژاد «مطالب خلاف امنیت ملی» در مناظره ها بیان کرده باشد و حتی امام راحل (ره) را زیر سوال برده باشد. آیا این دلیل بر وجود «تقلب گسترده» در انتخابات است؟ دوباره سوال می کنیم اگر اینقدر حرمتها و قداستها شکسته شده بود، اصلا چرا آقای موسوی حاضر شد در چنین انتخاباتی حاضر شود و حتی پیشاپیش خود را پیروز آن اعلام کند؟ نکند آقای موسوی بر این باور است که چون حرمتها شکسته شدن ومقدسات زیر سوال رفت رای آقای احمدی نژاد به 24 میلیون رسید؟

3. بالاخره در بند سوم نامه آقای موسوی به موضوعی اشاره می کنند که ارتباط به روز انتخابات دارد. در این بند ایشان از عدم صدور کارت برای تعدادی از ناظرین ایشان و آقای کروبی اعتراض می کند. در خصوص این بند نیز چند نکته گفتنی است:

3.1: در اینجا آقای موسوی به اصطلاح به نیمه خالی لیوان اشاره کرده اند. طبعا وزرات کشور باید در این مورد پاسخگو باشد که چرا به تعداد درخواست شده کارت صادر نشده است. البته آنها نیز در پاسخ به مواردی همچون ناقص بودن مدارک ارسالی ناظرین اشاره کرده اند که بنده نمی توانم قضاوتی درباره ادعای طرفین داشته باشم. اما سوال این است که چرا جناب موسوی که با قاطعیت هرچه تمام از «تقلب گسترده» در انتخابات سحن گفته اند به جای آنکه ابتدا لااقل به یک گزارش مستند و دقیق از یکی از چند هزار ناظر خود بر سر صندوق ها اشاره کنند، مبنای اعتراض خود را بر یک موضوع «عدمی» قرار داده اند. قاعدتا اگر تقلبی به گستردگی 10 میلیون رای در سطح کشور رخ می داد لااقل دهها نفر از میان چند هزار ناظر آقای موسوی می بایست به شواهدی در این خصوص دست یافته باشند. چرا آقای موسوی بجای استناد به آنها به «عدم وجود ناظر» در برخی صندوقها اشاره می کند که حتی در فرض صحت هم نمی توان آنرا فی نفسه دلیلی بر وجود قطعی تقلب دانست. آیا آقای موسوی اخلاقا می تواند مدعی شود که هرجا ناظر من نبوده قطعا تقلب شده است؟

3.2: قابل قبول است که آقای موسوی در مورد صندوقهایی که ناظر نداشته اند دارای شک و شبهه باشد. این شک کاملا معقول و منطقی است. اما راه حل برطرف شدن آن این است که ایشان خواستار بازشماری تعدادی از این صندوقها بصورت تصادفی شوند و نتایج آنها را با صندوقهایی در همان منطقه و شهر مقایسه کنند که در آنجا ناظر داشته اند و ببینند که آیا چنان تفاوت فاحشی وجود دارد یا خیر. قطعا ایشان می دانند که برای آنکه 10 میلیون رای جابجا شود بطور متوسط 10 هزار صندوق می بایست کاملا دارای آراء واژگون شده باشد. شناسایی و پیدا کردن این 10 هزار صندوق اصلا کار دشواری نیست. خصوصا برای جناب آقای محتشمی رییس کمیته صیانت آقای موسوی که خود در زمینه تخلف انتخاباتی در مقام وزیر کشور دارای سوابق قابل توجه هستند.*

3.3: این پرسش مهمی است که چرا آقای موسوی در این نامه بطور مشخص به هیچ حوزه ای که در آن «تقلب گسترده» صورت گرفته باشد اشاره نمی کنند؟ 

4. در بند چهارم آقای موسوی نسبت به استفاده از کامپیوتر و شیوه آنلاین در اعلام نتایج آرا هر صندوق به ستاد مرکزی انتخابات اعتراض می کند. این اعتراض البته در جای خود قابل بررسی است اما هیچ عقل سلیمی نمی پذیرد که به صرف اینکه نتایج هر صندوق در حضور همه اعضای هیات اجرایی و نظارت و ناظرین کاندیداها (در صورت حضور) وارد کامپیوتر شده و به طور آنلاین به ستاد انتخابات اعلام شده ، پس در انتخابات «تقلب گسترده» صورت گرفته است. شاید این شیوه جدید و استفاده از فناوری نوین ابهاماتی داشته باشد، اما قطعا صورتجلسه های همه صندوقها موجود است و بنا به اعلام وزارت کشور نیز قبل از اعلام نتیجه نهایی همه صورت جلسه های مکتوب با آمار اعلام شده کامپیوتری مجددا تطبیق داده شده است. اگر هم شکی و شبهه ای هست قطعا با مراجعه به صورت جلسه ها قابل رفع است. پس چه حجتی داریم که اینگونه با قاطعیت بگوییم چون در اعلام نتایج از کامپیوتر استفاده شده حتما «تقلب گسترده» صورت گرفته است؟

5. در بند پنج آقای موسوی به موضوع کمبود تعرفه اشاره کرده اند که به ادعای ایشان در برخی حوزه ها موجب توقف رای گیری شده است. اولا نفس کمبود تعرفه با توجه به مشارکت 85 درصدی در انتخابات امر عجیبی نیست. ضمن اینکه بنا به اعلام وزارت کشور به هر شعبه اعلام شده بود که به محض اینکه استفاده از آخرین بسته صد برگی رای را شروع کردند اعلام اتمام تعرفه کنند تا در این فاصله تعرفه های جدید برای انها ارسال شود. لذا اعلام اتمام تعرفه به معنی تعطیلی رای گیری نیست. آقای موسوی اشاره ای به هیچ صندوقی که در آن رای گیری متوقف شده باشد نکرده اند اما بنا به اعلام ستاد انتخابات هیچ صندوقی به دلیل اتمام تعرفه رای گیری را تعطیل نکرده است. اما باز اینجا فرض را بر صحت قول جناب موسوی می گذاریم که واقعا در برخی صندوقها تعرفه تمام و رای گیری متوقف شده است. در اینجا چند پرسش پیش می آید:

5.1: آیا اتمام تعرفه در یک یا چند صندوق دلیل بر «تقلب گسترده» در انتخابات است؟ واقعا معلوم نیست تعریف آقای موسوی از تقلب چیست؟

5.2: چرا با آنکه آقای موسوی در مبارزه انتخاباتی اینهمه «احساس خطر» کرده بود و هشدار داده بود و با اینکه به زعم ایشان در مناظره ها «استوانه های نظام» مورد هتک حرمت قرا گرفته بودند و «مقدسات» زیر سوال رفته بود، چرا طرفداران ایشان آنقدر همت نداشتند که در ساعات آغازین رای گیری برای مشارکت در این انتخابات حساس و جلوگیری از تداوم این «فاجعه» پای سر صندوقها حاضر شوند؟

5.3: آقای موسوی از کجا می دانند که همه آن افرادی که در حوزه های تعطیل شده موفق به دادن رای نشدند طرفدار ایشان بوده اند؟ از کجا معلوم که بسیاری از آنها قصد نداشتند به آقای احمدی نژاد رای دهند؟ در اینجا نیز استدلال آقای موسوی مبتنی بر یک مقوله عدمی و موهوم است. شبیه همان شعار غیبی است که اصلاح طلبان سالها می دادند و طی استدلالی غریب مدعی بودند که همه آنهایی که در انتخاباتها رای نمی دهند در دلشان طرفدار اصلاح طلبان هستند!

6. همانطور که در ارزیابی بندهای بالا مشاهده شد آقای موسوی هیچ استدلال محکم و قابل اعتنایی برای اثبات وجود «تقلب گسترده» در انتخابات ارائه نکرده اند. بجای چنین استدلالهایی، ایشان گاه به موارد بی ارتباط با روز انتخابات و روند شمارش آرا اشاره کرده اند، یا به مواردی که ممکن است بی ربط نباشد اما یا صرفا در حد شک و شبه است و یا در اصل اعتراض به مواردی غیر از «تقلب» است. از این رو عجیب است که در بند ششم نامه، ایشان می گوید که «علاوه بر موارد فوق» 80 مورد تخلف دیگر نیز در روز انتخابات به شورای نگهبان اعلام شده است. در مورد این بند نیز چند نکته گفتنی است:

6.1: در اینجا ایشان ارجاع به مواردی می دهد که برای خواننده مبهم و مجهول است. واقعا پرسش اینجا است که چرا ایشان لااقل چند مورد از این تخلفات را همچون موارد ذکر شده در بندهای بالا در متن نامه خود به شورای نگهبان ذکر نکرده است.

6.2: بر هر آشنای با الفبای سیاست و حتی هر عقل سلیمی کاملا واضح و روشن است که اگر جناب موسوی در میان این 80 مورد حتی یک مورد را پیدا می کرد که بر ملا کننده تخلفی چشمگیر و افشاگر وجود «تقلب گسترده» در انتخابات می بود، قاعدتا می بایست آنرا در این نامه، که مهمترین متن  و سند اعتراض او به این انتخابات است، مورد اشاره قرار می داد. نمی تون پذیرفت که ایشان مثلا ایثار کرده اند و یا برای حفظ مصالح مملکت از بیان برخی تخلفات خودداری کرده اند! امروز خون هفت انسان پای ادعای «تقلب» در انتخابات ریخته شده است. طبعا آقای موسوی که تا اینجا جلو آمده نمی توانسته در نوشتن نامه اش ملاحظه مصلحت داشته باشد. نتیجه آنکه این 80 مورد هم به احتمال به قریب یقین هیچ مورد قابل ملاحظه و تاثیرگذاری نبوده که بتوان بر آن تکیه کرد و نتایج انتخابات را زیر سوال برد.
 
7. در بند هفتم مجددا آقای موسوی برای اثبات وجود «تقلب گسترده» در انتخابات به یک موضوع پیشا - انتخاباتی اشاره کرده است. از نظر ایشان اینکه آقای احمدی نژاد قبل از انتخابات از پیروزی خود سخن گفته «فی نفسه» دلیل روشن و آشکاری است بر وجود «قصد» دستکاری در آراء. آقای موسوی همچنین انعکاس پیشاپیش پیروزی احمدی نژاد در برخی رسانه ها را تاییدی بر این موضوع دانسته است. در این مورد نیز چند مطلب قابل ذکر است:

7.1: آقای احمدی نژاد تنها کاندیدایی نبودند که در روند تبلیغات انتخاباتی از پیروزی خود در انتخابات سخن گفتند. نه تنها ستاد آقای موسوی بطور مکرر از پیروزی چشمگیر ایشان خبر می داد بلکه شخص ایشان حتی قبل از شروع شمارش آرا با اطمینانی بی سابقه و منطقی شگفت اعلام کرد که پیروز قاطع انتخابات است و هرنتیجه ای غیر از این، به معنی دستکاری در انتخابات است! اگر استدلال بند هفتم ایشان درست باشد خود ایشان نیز متهم به «تقلب» هستند.

7.2: حتی اگر فرض کنیم که سخن آقای احمدی نژاد بیانگر «قصد» دست کاری در انتخابات بوده باشد. در چنین وضعی هر دانشجوی سال اول حقوق هم می داند که چنین «قصد» و یا «نیت مجرمانه ای» برای اثبات «وقوع جرم» - که در اینجا وجود «تقلب گسترده» در انتخابات است – کفایت نمی کند. در هر محکمه ای علاوه بر «نیت» می بایست «مستندات» کافی برای محکوم کردن متهم وجود داشته باشد. به نظر می رسد اقای موسوی چون در ارائه اسناد و مدارک کافی برای اثبات «تقلب» دستشان خالی است به «نیت خوانی» و «قضاوت داوودی» روی آورده اند. 

8. در بند هشتم آقای موسوی به «نقض ماده 40 جرائم نیروهای مسلح» و «نقض ماده 68 قانون انتخابات» اشاره کرده اند. در مورد اول منظور ایشان «حضور نیروهای نظامی و بسیج در انتخابات و در میتینگ ها است»، و در مورد دوم اشاره ایشان به استفاده رییس جمهور و وزرا از امکانات دولتی برای سفر به استانها در ایام تبلیغات انتخاباتی است. در این دو مورد نیز چند مطلب قابل ذکر است:

8.1: معلوم نیست منظور ایشان از «حضور» نیروهای نظامی در انتخابات چیست؟ روشن است که مطلق حضور در انتخابات برای نظامیان در قانون منع نشده است. اگر منظور ایشان حضور در ستادهای انتخاباتی و فعالیت به نفع یک کاندیدا باشد که این قطعا ممنوع است. اما ایشان باید برای این ادعای خود سند و مدرک داشته باشند. ایکاش لااقل به یک مورد از زمانها و یا مکانهایی که چنین نیروهایی در انتخابات مداخله کرده اند اشاره می کردند.

8.2: با توجه به اینکه ستاد آقای موسوی از جمله ستادهایی بود که با به کارگیری یک سردار بازنشسته به تاسیس شاخه بسیجیان اقدام نمود و رسما به عضو گیری از بسیجیان می پرداخت، اعتراض ایشان به حضور بسیجیان در میتینگهای رقیب کمی عجیب به نظر می رسد.

8.3: مجددا فرض را بر آن می گذاریم که ادعای آقای موسوی در این بند نیز صحیح بوده و واقعا حضور نظامیان در میتینگهای انتخاباتی آقای احمدی نژاد رخ داده باشد. اما آیا این مسئله دلیل بر وجود «تقلب گسترده» در انتخابات می شود؟

8.4: حتی اگر نظامیانی در تبلیغات انتخابات حضور یافته باشند رسیدگی به جرائم آنها بر عهده دادگاه ویژه نیروهای مسلح است. این «جرم» حتی در صورت وقوع ربطی به وزارت کشور و دولت - که از نظر آقای موسوی متهم ردیف اول «تقلب گسترده» در انتخابات هستند – ندارد. شاید هم آقای موسوی براین باور باشند که حضور چند هزار بسیجی در یک میتینگ انتخاباتی باعث دگرگونی 10 میلیونی درنتیجه آرا شده باشد!

8.5: اشاره  آقای موسوی به استفاده کردن دولتمردان از امکانات دولتی برای سفر به شهرستانها نیز از جنس بسیاری مواردی مورد اشاره بالا است. روشن است که در این موضوع اگر تخلفی از قانون صورت گرفته باشد باید به آن توسط مراجع فانونی رسیدگی شود. اما اولا این اعتراض نیز مستلزم ارائه مستندات دقیق است و نه صرفا کلی گویی. ثانیا ربط این مورد نیز به وجود «تقلب گسترده» در نتایج انتخابات معلوم نیست. آیا چون رییس جمهور از هواپیمای دولتی برای سفر به فلان شهرستان استفاده کرده می توان نتیجه گرفت که 10 میلیون رای جابجا شده است؟! ثالثا روشن نیست که آیا منظور آقای موسوی این است که رییس جمهور قانونی کشور برای سفر به شهرستان یا رفتن به میتینگ انتخاباتی در ایام تبلیغات انتخاباتی باید از وسیله شخصی خود استفاده کند؟! آیا در انتخابات های گذشته رییس جمهور و وزرا برای تبلیغ به شهرستانها سفر نمی کردند؟ آیا آنها با وسیله و امکانات شخصی سفر می کردند؟

9. در حالی که آقای موسوی در نامه خود به شورای نگهبان، همانطور که در بالا مشخص شد هیچ گونه استدلال محکمه پسندی مبتنی بر وجود «تقلب گسترده» در انتخابات ارائه نکرده است، ایشان در بند پایانی نامه بدون آنکه خواهان رسیدگی به موارد شک و شبهه خود شود، و یا آنکه مثلا خواستار بازشماری آرا در صندوقها شود، و یا حتی خواهان تشکیل کمیته مستقل حقیقت یاب شود، درجا تقاضای ابطال کل نتایج انتخابات را مطرح کرده است. چنین رویکردی در نوع خود بی سابقه و از نظر نگارنده بر ملا کننده حقیقت نهفته در پشت این نامه و حرفهای ناگفته در لابلای سطر های آن است.  آن حقیقت این است که جناب موسوی و دوستان ایشان، همچنان همان رادیکالهای سیاسی و اقتصادی دهه شصت هستند. این دوستان در دهه شصت هرگز شعار دموکراسی و آزادی نمی دانند و بلکه حتی برای نیروهای انقلابی و منتقدانی چون نویسندگان روزنامه رسالت نیز قائل به آزادی نبودند. اگر در دورانی آنها به شعار دموکراسی و آزادی روی آوردند صرفا از این رو بود که چنین شعارهایی از نظر سیاسی به نفع آنها بود. آنچه به عنوان مطبوعات مستقل و آزاد دوران دوم خرداد از آن یاد می شود، آیا چیزی بود جز مطبوعاتی که توسط عوامل و بستگان مقامات دولتی، با وامهای دولتی و کاغذ دولتی و آگهی های دولتی در راستای حمایت از دولت راه افتاده بودند؟  اگر درباره «دموکرات نمایی» این حضرات کوچکترین تردیدی داشتیم، با نوع برخورد آنها به نتایج این انتخابات و نقش آنها در برانگیختن حوادث پسا- انتخاباتی دیگر جای هیچ تردیدی باقی نمانده است. تن دادن به دموکراسی یعنی تن دادن به شکست در انتخابات. شکافها و تناقضهای متن آقای موسوی برملاکننده این واقعیت است که ایشان در سپیدی های نامه اش به رای بالای رقیب خود اذعان دارد اما از تن دادن به آن در سیاهی های نوشته اش خودداری می کند.

  10. پرسش آخر من از جناب موسوی و همه آنهایی که گمان می کنند در این انتخابات «تقلب گسترده» رخ داده است، مبتنی بر جستجوی «انگیزه» چنین جرمی است. با توجه به اینکه جابجا کردن 10 میلیون رای بدون اطلاع  و همکاری هیات های نظارت شورای نگهبان عملا ناممکن است، بی شک کسانی که معتقد به وجود «تقلب گسترده» هستند باید نه تنها وزارت کشور بلکه شورای نگهبان را نیز در این واقعه «شریک جرم» بدانند. بدین ترتیب معترضان در واقع دارند «نظام» را به تقلب در انتخابات متهم می کنند.  طبعا برای هر جرمی باید انگیزه ای باید وجود داشته باشد. «نظام» نیز می باید برای چنین «تقلب گسترده ای» انگیزه بسیار بالایی داشته باشد. اکنون پرسش اینجا است که آن «نظامی» که هشت سال دوران آقای خاتمی را تحمل کرد و نه در انتخابات سال 1376 و نه در انتخابات سال 1380 چنین مداخله ایی نکرد و حتی انتخابات مجلس ششم را علی رغم عدم تایید از سوی شورای نگهبان و اعتراض شدید آقای هاشمی رفسنجانی با حکم ولایی مورد تایید قرار داد و حضور تندرو ترین عناصر دوم خرداد را در یکی از مهم ترین ارکان قانونی کشور به مدت چهار سال تحمل کرد، چرا می بایست اکنون در انتخابات اخیر ریاست جمهوری محتاج چنین «تقلب گسترده» ای باشد؟ مگر این نبود که همه کاندیداهای این انتخابات به صراحت از تبعیت از اصول انقلاب و خط امام (ره) و جایگاه ولایت فقیه سخن گفته بوده و حتی از همراهی و هماهنگی خود با رهبری جهت رفع مشکلات قانونی سخن گفته بودند؟ مگر این نبود که رابطه شخصی جناب موسوی با مقام معظم رهبری تا بدانجا نزدیک بود که برخی از حامیان آقای خاتمی همچون محمد علی ابطحی حتی آمدن موسوی به میدان را نتیجه یک هماهنگی و برنامه ریزی در سطوح بالا می دانستند؟ واقعا رییس جمهور چنین فردی چه خطری می توانست برای «نظام» داشته باشد که نیاز به چنین «تقلب گسترده» باشد؟ حتی اگر به فرص محال انجام چنین تقلب 10 میلیونی را در عمل ممکن بدانیم عقلا و منطقا نمی توان هیچ دلیل و انگیزه سیاسی برای آن یافت. و مگر نه آنکه سالهای سال اصلاح طلبان به مردم گفتند که اگر مشارکت در انتخابات بالای 70 درصد باشد امکان هرگونه تقلب در آن سلب می شود؟ چه شده است که امروز آنها حرف سابق خود را پس گرفته اند؟

* در انتخابات سومین دوره مجلس شورای اسلامی، جناح حامی دولت مهندس موسوی با سوار شدن بر موج تبلیغاتی بر محور دوتایی «اسلام ناب – اسلام آمریکایی» که بطور کلی توسط حضرت امام (ره) بیان شده بود، جمع کثیری از روحانیون باسابقه انقلاب را به داشتن «اسلام آمریکایی» متهم کردند تا بتوانند فهرست  مجمع روحانیون مبارز تازه تاسیس را بجای فهرست جامعه روحانیت مبارز به مجلس بفرستند. در این انتخابات که آقای محتشمی – رییس کنونی کمیته صیانت آراء آقای موسوی – وزیر کشور و مجری انتخابات بود، گزارشهای فراوانی مبنی بر تخلف در صندوقهای رای وجود داشت. شورای نگهبان از تایید انتخابات خودداری کرد و به بازشماری برخی صندوقها پرداخت که در موارد زیادی تخلف مجریان محرز شد. دولت آقای موسوی با مراجعه به رهبر انقلاب خواستار مداخله ایشان در انتخابات و استفاده از حکم ولایی جهت تایید انتخابات شد. با توجه به «شرایط حساس کشور» در نهایت امام راحل (ره) با صدور حکمی خواستار پایان یافتن بازشماری آراء شده و پرونده رسیدگی قانونی شورای نگهبان به تخلفات انتخاباتی مختومه شد. بدنبال حکم حضرت امام (ره)، آیت الله صافی گلپایگانی دبیر وقت شورای نگهبان که امروز از مراجع تقلید هستند از مقام خود استعفا داده و به قم مراجعت نمودند. اینکه امروز آقای موسوی در اعتراض به نتیجه انتخابات به مراجعی چون آیت الله صافی نامه می نویسد اما پاسخی نمی شنود، شاید چندان بی نکته نباشد.

پیام مهم رهبر معظم انقلاب درباره انتخابات دهم خطاب به ملت ایران

آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی در پیام مهمی، حضور تعیین کننده، مقتدرانه، متین و آرامش آفرین ملت بزرگ و هنرمند ایران را در جمعه حماسی 22 خرداد، لطف و رحمت پروردگار حکیم و حادثه ای خیره کننده و بی همتا خواندند و با اشاره به تجلی رشد سیاسی، عزم انقلابی و ظرفیت مدنی ملت ایران در انتخابات شورانگیز، زیبا و پرشکوه ریاست جمهوری دهم افزودند:

 مشارکت بیش از هشتاد درصدی مردم و رأی 24 میلیونی به رئیس جمهور منتخب، یک جشن واقعی است که دشمنان در تلاشند با تحریکات بدخواهانه، شیرینی آن را از کام ملت ایران بزدایند بنابراین آحاد مردم به ویژه جوانان عزیز باید کاملاً هوشیار باشند و هواداران نامزد منتخب و دیگر نامزدهای محترم از هرگونه رفتار و گفتار تحریک آمیز و بدگمانانه پرهیز کنند.

به گزارش تابناک، متن پیام به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

ملت عزیز ایران!
مردان و زنان آگاه و شجاع و زمان‌شناس!

سلام خدا بر شما که شایستگی خود را برای دریافت سلام و رحمت الهی به اثبات رساندید. جمعه‌ی حماسی شما،‌ حادثه‌ئی خیره‌کننده و بی‌همتا بود که در آن، رشد سیاسی و چهره‌ی مصمّم انقلابی و توان و ظرفیت مدنی ملت ایران، در نمائی زیبا و پرشکوه در برابر چشم جهانیان به نمایش درآمد.

اقتدار و عزتی که شما با آرامش و متانت و کمالِ خود در تاریخ کشور به ثبت رساندید، و اراده‌ی خلل‌ناپذیری که در میان آتشبار جنگ‌روانی دشمنان، با حضور در این عرصه‌ی تعیین‌کننده نشان دادید، از چنان اهمیتی برخوردار است که با هیچ بیان معمولی و متعارفی نمی توان آن را توصیف کرد. تنها می توان گفت که ملت ایران توانسته است همچنان موجبات رحمت الهی را در خود حفظ کند و دست قدرت خداوند را در حمایت از پیشرفت و تعالی این کشور، بالای سر خود نگاه دارد.
انتخابات 22خرداد، با هنرنمائی ملت ایران، نصاب تازه‌ئی در سلسله‌ی طولانی انتخابهای ملّی پدید آورد.

مشارکت بیش‌از هشتاد درصدی مردم در پای صندوقها و رأی بیست‌وچهار میلیونی به رئیس جمهور منتخب، یک جشن واقعی است که به حول و قوه‌ی الهی، خواهد توانست پیشرفت و اعتلای کشور و امنیت ملی و شور و نشاط پایدار را تضمین کند. دیروز شما توانستید ثابت کنید که ایران به برکت شعارها و ارزشهای انقلاب اسلامی، در برابر تهاجم سیاسی و روانی از چنان مصونیت و صلابتی برخوردار است که با گذشت سی‌سال از آغاز مردمسالاری دینی در این کشور،‌ از همیشه تازه نفس‌تر و سرزِنده‌تر در صحنه حاضر گشته و دوستان و دشمنان را به ادامه‌ی راه روشن خود مطمئن می سازد.

اینجانب با فروتنی در برابر عزم و ایمان شما مردم عزیز، این موفقیت بزرگ را به حضرت ولیّ‌الله‌الاعظم روحی‌فداه و به روح امام بزرگوار و به یکایک آحاد ملت تبریک عرض میکنم و همگان را به قدردانی از این لطف الهی و شکرگزاری در برابر پروردگار حکیم و علیم توصیه می نمایم. گمان بر این است که دشمنان بخواهند با گونه‌هائی از تحریکات بدخواهانه، شیرینی این رویداد را از کام ملت بزدایند.

به همه‌ آحاد مردم و بویژه جوانان عزیز که سرزنده‌ترین نقش‌آفرینان این حادثه‌ی شورانگیز بودند، توصیه میکنم که کاملاً هشیار باشند. همواره باید شنبه‌ی پس‌از انتخابات، روز مهربانی و بردباری باشد. چه طرفداران نامزد منتخب و چه هواداران دیگر نامزدهای محترم،‌ از هرگونه رفتار و گفتار تحریک‌آمیز و بدگمانانه پرهیز کنند. رئیس جمهور منتخب و محترم، رئیس جمهور همه‌ی ملت ایران است و همه و از جمله رقیبان دیروز باید یکپارچه از او حمایت و به او کمک کنند. بی شک این نیز امتحانی الهی است که موفقیت در آن خواهد توانست رحمت خداوند متعال را جلب کند.

وظیفه‌ی خود میدانم از همه‌ی کسانی که در خلق این حادثه‌ی بزرگ نقش آفریدند صمیمانه سپاسگزاری کنم: از نامزدهای محترم که با مطرح ساختن نقطه‌نظرهای سیاسی و اقتصادی و با سخن و رفتار خود، دارندگان سلایق گوناگون اجتماعی و سیاسی را به صحنه آوردند، از نخبگان و برگزیدگانی که مخاطبان خود را به حضور در این آزمون بزرگ دعوت کردند؛ از مراجع عظام و علمای اعلام و فرزانگان دانشگاهی و شخصیت‌های فرهنگی و سیاسی؛ از رسانه‌ی ملی و مدیران و طراحان و مجریان و هنرمندان صداوسیما که نو‌آ‌وری‌های تحسین‌برانگیز آنان نقش تعیین‌کننده‌ئی در این حادثه‌ی فراموش‌نشدنی داشت؛ از وزارت کشور و شورای محترم نگهبان که با اخلاص و امانتداری کامل به وظیفه‌ی خطیر خود صادقانه و سخت‌کوشانه عمل کردند؛ از نیروی انتظامی و دیگر دستگاههای حافظ امنیت، که فضای سالم و باز و آرام را برای مردم تأمین نمودند، و سرانجام و بیش‌از همه، از یکایک رأی‌دهندگان که برای خود و کشورشان آبرو و ثبات و امنیت فراهم آوردند..
بار دیگر با تضرع و ابتهال، خدای عزیز و قدیر را از اعماق جان، سپاس گفته هدایت و رحمتش را برای این ملت و این بنده‌ی ناتوان مسألت میکنم و با سلام به حضرت ولی‌ّ الله‌الاعظم‌ روحی‌فداه به دعا و رعایت و حمایت آن صاحب اصلی این کشور دل می‌بندم و به روح امام راحل و ارواح طیبه‌ی شهیدان عزیز درود می فرستم.

والسلام علیکم و رحمةالله
سیّدعلی خامنه‌ای
23/خرداد/1388

تولد بهترین زن

به گفته «امین الدین طبرسى‏» دانشمند بزرگ ما: «مشهور در روایات شیعه این است که حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) در سال پنجم بعثت‏بیستم جمادى الاثانى در شهر مکه متولد گردید،و هنگام وفات پیغمبر (صلى الله علیه و آله) هیجده سال و هفت ماه داشته است. (1)

پیشواى محدثین شیعه ثقة الاسلام کلینى درکتاب شریف «کافى‏» نیز مى‏نویسد: ولادت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) دختر پیغمبر (صلى الله علیه و آله) پنجسال بعد از بعثت آن حضرت اتفاق افتاد. (2)

مؤلف «کشف الغمه‏» على بن عیس اربل دانشمند مطلع به نقل از «ابن خشاب بغدادى، متوفى به سال 567 ه در کتاب «تاریخ موالید و وفیات اهلبیت عصمت‏» به اسناد خود از امام محمد باقر (علیه السلام) روایت مى‏کند که فرمود: «فاطمه علیها السلام پنجسال بعد از آشکار شدن نبوت پیغمبر و نزول وحى، متولد گردید، در وقتى که قریش خانه کعبه را مى‏ساختند. و چون آن حضرت وفات. یافت هیجده سال و هفتادو پنج روز از سن مبارکش مى‏گذشت. (3)

از آنجا که قریش پنجسال قبل از بعثت‏به تعمیر خانه خدا پرداختند، احتمال مى‏رود که راوى، کلمه «قبل از آشکار شدن نبوت پیغمبر » را به (بعد) اشتباه گرفته باشد،و چنانکه بعضى گفته‏اند سن حصرت هنگام وفات 23 سال بوده، ولى دردنباله حدیث که تصریح مى‏کند حضرت 18 سال بوده، ولى در دنباله حدیث که تسریح مى‏کند حضرت 18 سال و 75 روز داشته این احتمال را سست مى‏گرداند. مگر اینکه بگوئیم این نتیجه‏گیرى هم از راوى بوده است.

سن حضرت زهرا  (علیها السلام) را تا 28 سال هم گفته‏اند ولى مشهور همان قول اول است که مسطور گردید.

البته باید توجه داشت که در حدیث معتبر پیغمبر فرموده است: رشد دخترم فاطمه، هر سال آن به اندازه رشد دو سال دختران دیگر بوده است، و با این توصیف ازدواج حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) با على (علیه السلام) در سن 9 سالگى که از لحاظ تناسب اندام و عقل و درایت در حد دختر 18 ساله بوده هیچ اشکالى ایجاد نمى‏کند، بخصوص که از زندگانى کوتاه آن حضرت و شخصیت ممتازش به خوبى پیدا است که او دختر استثنائى بود، و سایر دختران را نمى‏توان به آن وجود مقدس مقایسه نمود.

شیعه و سنى روایت کرده‏اند که پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله) بارها دخترش فاطمه زهرا (علیها السلام) را در حضور مهاجر و انصار «بانوى بانوان جهان از آغاز خلقت تا پایان روزگا» و «بهترین زنان جهان‏» و «بهترین زن بهشتى‏» خواند. (4) و این بزرگترین افتخارى است که به نقل شیعه و سنى نصیب یک زن در عالم شده است.

و هم در احادیث فریقین آمده است که هر وقت‏حضرت زهرا (علیها السلام) به حضور پدرش پیغمبر خدا مى‏رسید، حضرت به احترام او برمى‏خاست، و دست او را مى‏بوسید.

عایشه همسر پیغمبر (صلى الله علیه و آله) مى‏گوید: «هرگاه فاطمه وارد مى‏شد بر پیغمبر (صلى الله علیه و آله) حضرت از جا برمى‏خاست و سر او را مى‏بوسید، و در جاى خود مى‏نشانید.

در کششف الغمه از کتاب «معالم العتره‏» حافظ عبدالعزیز جنابذى دانشمند بزرگ عامه نقل مى‏کند که عایشه گفت: هیچ کس را در گفتار شبیه‏تر از فاطمه به پیغمبر ندیدم. هرگاه وارد مى‏شد بر پیغامبر(صلى الله علیه و آله) حضرت به احترام وى برمى‏خاست ودست او را مى‏گرفت و مى‏بوسید، و در جاى خود مى‏نشانید.

و هم عایشه مى‏گوید: هر وقت پیغمبر به شوق بهشت مى‏افتاد فاطمه را مى‏بوسید و مى‏بوئید و مى‏فرمود: بوى بهشت را از فاطمه استشمام مى‏کنم. و مى‏افزود: فاطمه سرآمد زنان بهشت است. فاطمه انسانى آسمانى است.! (5)

پى‏نوشتها:

1- ( اعلام الورى، باب فضائل حضرت زهرا سلام الله علیها)

2- ( اصول کافى، ج 1 ص 457)

3- ( کشف الغمه فى معرفة‏الائمة ج 1 ص 449)

4- ( اما ابنتى فاطمة فهى سیدة نساء العالمین،من الاولین و الاخرین،فاطمة خیر نساء العالمین، فهى حوراء انسیة و خیر نساء اهل الجنة.)

5- ( نگاه کنید به اعلام الوراى طبرسى - باب ششم، و کشف الغمه اربلى، باب فضائل فاطمه زهرا علیها السلام، و فضائل الخمسه، من الصحاح السته.)