1-آزادی انتقاد به زمامداران
پیامبر (ص) و علی (ع) همواره (فی غیر موطن) فرمودهاند: «هرگز امتی پاک و آراسته نگردد که در آن امت، ناتوانان نتوانند بدون لکنتزبان و نگرانی با قدرتمندان، سخن خویش را بگویند و حق خود را بگیرند.»
«فانّی سمعتُ رسول الله (ص) یقول فی غیر موطن: لن تقدس امه لایؤخذ للضعیف فیها حَقَّهُ من القوی غیرُ متتعتع» (امام علی)
به همین دلیل است که امام در فرمان حکومتی خویش به مالک اشتر میفرماید: «در برابر مردمی که نیازها و مطالباتی دارند با فروتنی بنشین و نگهبانان و حامیان و اعوان و دربانان و ماموران امنیتی را بازدار تا مردم بتوانند بدون لکنتزبان (بدون ترس و گرفتگی و نگرانی) سخن خویش را بگویند.»
«تُعقد عَنهم جُندک و اعوانک من احراسک و شُرطِک حتیُ یُکلمَِّکَ متکلمُهُم غَیِرَ مُتعتع»
بنابراین وظیفه زمامداران است که اعوان و احراس خویش را از ایذاء افراد به خاطر چنین سخنان و نوشتههایی باز دارند و وظیفه شهروندان است که بدون لکنت سخن بگویند چه فقط باید خداوند را حاکم دید و جز او نه کس را شناخت نه در خور ترس دانست. این وظیفهای است که اولیای دین بر ما نهادهاند .
امام علی خطاب به مردم میگوید: «با من آنگونه که با جباران سخن میگویند، سخن مگویید، القاب پرطنطنه برایم به کار نبرید، آن ملاحظهکاریها و موافقتهای مصلحتی که در برابر مستبدان اظهار میدارند در برابر من اظهار مدارید، با من به سبک سازشکاری معاشرت نکنید، گمان مبرید اگر به حق سخنی به من گفته نشود بر من سنگین میآید و یا از کسی بخواهم مرا تجلیل و تعظیم کند که هر کس شنیدن سخن حق یا عرضه شدن عدالت بر او ناخوش باشد و سنگین آید عمل به حق و عدالت برای او سنگینتر است. پس از سخن حق یا نظر عادلانه خودداری نکنید» (ترجمه از شهید مطهری است)
«فلاتکلمونی بما تکلم به الجبابره و لاتتحفظوا منّی بما یتحفظ عند اهل البادره ولا تخالطونی بالمصانعه و لاتظنوا بیاستثقالاً فی حق قیل لی ولا التماس اعظام لنفسی فانه مَن استثقل الحق این یقال له او العدل یعرض علیه کان العمل بهما اثقل علیه فلاتکفوا عن مقاله بحق اَو مشورت بعدل»
بدون شک، علی (ع) میدانست که مردم آنچه را از منظر خویش حق و عدل میدانند بر او عرضه میدارند چه خطا کنند چه به درستی تشخیص داده باشند و نمیتوان پس از عرضه کردن سخن به آنها گفت هر چه را که من نمیپسندم یا حق و عدل نمیدانم نباید بر زبان جاری کنند زیرا امام علی(ع) درباره خود نیز میفرماید: «فانی لستُ فی نفسی بفوق ان اُخطی»
2-جباریت یا وکالت زمامداران
بنابر آنچه آن امام همام بر ما نهاده است، ما موظفیم نه چنانکه با جباران سخن میگویند با لکنت و یا تملق و بیم سخن بگوییم زیرا زمامداران نیز افرادی هستند چون خود ما که به وسیله ما شهروندان بر اداره امور گمارده شدهاند. امام علی به کار بردن الفاظ پرطمطراق را درباره خویش منع کرده و آن را مظهر گفتوگو با جباران میداند. اگر امام علی مردم را دعوت میکند که آزادانه آنچه را حق میدانند بیان کنند و او را مورد انتقاد قرار دهند به دلیل این است که (او که از نظر شیعیان، امام معصوم و وصی پیامبر است) حقوق والی و مردم را دو طرفه میداند: «خداوند برای من به موجب اینکه ولی امر شما هستم حتی بر شما قرار دادهاست و برای شما نیز بر من همان اندازه حق است که از من بر شما»
«فقد جعل الله لی علیکم حقا به ولایه امرکم و لکم علی من الحق مثل الذی لی علیکم»
و نیز به دلیل این است که او به عنوان انسان کامل و امام اول شیعیان میگوید و معتقد است که حکمرانان، مالک قدرت و مالک جامعه نیستند، آنها فقط امانتدارانی هستند که از سوی مردم برگزیده شده و باید پاسخگو باشند:
«کلکم راع و کلکم مسئول، فالامام راع و هُو مسئول»
و در جای دیگری میفرماید:
«و ان عملک لیس لک بطعمه و لکنه فی عنقک امانه» (نامه پنجم)
«مبادا پنداری حکومتی که به تو سپرده شده است یک شکار و طعمه است که به چنگت افتاده بلکه امانتی است که برگردن تو گذاشته شده»
امام علی حاکمان را صریحاً وکلای مردم میخواند و میگوید:
«فانصفوا الناس من انفسکم و اصبر و لحوائجهم فانکم خزّان الرعیه و وکلاء الامه» (نامه 51)
«به عدل و انصاف رفتار کنید، به مردم درباره خودتان حق بدهید، پرحوصله باشید و در برآوردن حاجات مردم تنگ حوصلگی نکنید که شما گنجوران و خزانهداران مردم و نمایندگان [وکلای] ملت هستید» (ترجمه شهید مطهری)
آیا ما تاکنون هیچ زمینه و تمهیدی فراهم ساختهایم که مردم بتوانند چنانکه امام علی(ع) خواسته است آزادانه و بدون ترس و مجازات سخن بگویند؟ امام (ع) که نفرموده است مردم به شرطی میتوانند وی را مورد انتقاد قرار دهند که در خلوت و نهان باشد. او از مردم در ملاءعام دعوت به اظهار حقایق و نظراتشان میکند و حتی بالاتر از آن، میگوید:
«ای مردم مرا بر شما حقی و شما را بر من حقی است. حقی که شما بر من دارید نصیحت کردن من به شماست و... و حقی که من بر شما دارم نصیحت کردن من در حضور و غیاب، در خلوت و جلوت و نهان و آشکار است.
«یا ایها الناس انّ لی علیکم حقا و لکم عَلَیَّ حَق فامّا حقکم علی فالنصیحه لکم و... وِ امّا حقی علیکم فالوفاء بالبیعهِ و النصیحهُ فی المشهد و المغیب»
این همه تاکید از آن روست که حتی یوسف پیامبر نیز دون شأن نبوت نمیبیند که بگوید:
«ما ابری نفسی ان النفس لاماره بالسوء الاما رحم ربی» (یوسف / 53) و اگر قول مشهور مفسران را بپذیریم که این گفته یوسف است و پیامبر اسلام آن را بازگو میکند، مینگریم که این سخن را به صورت کتابی مقدس در سراسر جهان نیز میپراکنند و وهن اولیاء و انبیاء نمیدانند!
ما اگر باب پاسخگویی و انتقاد را بگشاییم قهراً جلوی بسیاری از ناهنجاریها از همین طریق گرفته خواهد شد. بدون شک نه تنها زمامداران که تمام مقامات و فرد فرد شهروندان خط قرمز هستند بدین معنا که هیچ کس حق اهانت، تخفیف و هتک حرمت آنان را ندارد و مرتکب آن مستوجب مجازات است ولی طبق آموزههای امام علی نمیتوان به نام خط قرمز اجازه انتقاد و پاسخگویی را به عنوان یک حق از جامعه سلب کرد. اگر آنچه امام علی میفرماید نصب العین ما باشد و همگان بتوانند بدون بیم و هراس و با شهامت از همه مقامات سئوال و انتقاد کنند، جامعه ایدهآل علوی تبلور خواهد یافت و با شعار و صرف سخن چنین نخواهد شد. هر کس که تصمیمات او و حتی رفتار و کلام او اندک دخالت و تاثیری در زندگانی و سرنوشت مردم دارد باید به آنها پاسخگو باشد. چگونه دولتمردان میتوانند سرنوشت شهروندان تعیین کنند بدون اینکه رای آنان را درباره خود بخواهند؟
گرچه شاید اطناب این مقال ملالآور باشد اما عشقبازی با سخن علی ملال ندارد. امام علی در فرمان حکومتی که برای مالک اشتر و هم زمامداران آینده صادر کرد میفرماید:
اگر شهروندان به تو گمان ستمگری برند، عذر و دلیلت را برای ایشان آشکار کن و با توضیح دادن، گمانهای آنان را از خویش دور ساز زیرا در این کار، خود را به عدل و انصاف عادت و ریاضت میدهی و به شهروندان مهربانی میورزی و با آنان دوست میشوی»
«و اِن ظَنَّتِ الرعیهُ بک حیفاً فأَضحولهم بعذرک و اَعِدل عنک ظنونهم بِأصحارِکَ فانّ فی ذلک ریاضهً منکَ لِنفسک و رفقاً برعتیک»
ملاحظه میشود که امام در برابر چنین ظنی، فرمان زندان و مجازات نمیدهد.
3-رفع حجاب از رعیت:
طبق آموزههای امام علی باید سخنان منتقدان را شنید و مستقل از فیلترهای اطلاعرسانی با آن مواجه گردید. امام علی(ع) میفرماید (به حاکمان):
«مبادا خویشتن را زیاده از شهروندان پنهان کنی زیرا عدم مواجه مستقیم با آنان و عدم دسترسی شهروندان به حکمرانان (احتجاب الولاه عن الرعیه) شعبهای از تنگی و نامهربانی و کماطلاعی از امور و کارها است، نشان ندادن حکمران، خود را به شهروندان، اطلاع آنان را بر آنچه مربوط به اوضاع و احوال ملک و ملت است و از او پنهان بوده، پوشیده میسازد. در نتیجه نزد حکمرانان، کار بزرگ، خرد و کار خرد، بزرگ و نیکویی، زشتی و زشتی، نیکویی و حق و درستی به باطل و نادرستی آمیخته میگردد و والی و حکمران یک بشر است که به کارهای مردم که از او پوشیده میدارند آگاهی ندارد و حق را هم نشانههایی نیست که با آنها انواع راستی از دروغ شناخته شود»
«و امّا بعد هذا فلا تُطَوّلَنَّ احتجابک عَن رعیتک فِأنّ احتجابَ الولاه عن الرعیه، شعبه من الِضّیق و قِلَّه علم بالاهور و الاحتجاب منهم یقطَعِ عنهم علمَ ما احتجبوا دونَهُ فیصغُر عندهم الکبیر و یَعظُمُ و یقبَحُ الحَسَنُ القبیح و یشابُ الحقُّ بالباطلِ و انما الوالی بَشَر یعرفُ ما تواری عنه الناس به الامور ولیسَتُ علی الحقّ سماتُ تُعَرفُ بها ضروبُ الصدقِ من الکذب»
سیاق این فراز و کل عهدنامه به وضوح بیانگر این معناست که مراد از رودررو شدن با شهروندان، سخنرانی در اجتماعات انبوه که رابطهای یکطرفه است نمیباشد بلکه غرض، کشف امور و دست یافتن به اطلاعات و حقایق است که آمیخته با باطل است. برای مثال هنگامی که در رسانهها میخوانید شهروندی از دادرسیهای جانبدارانه میگوید، به جای اعتماد و اکتفا به آنچه متصدیان امر میگویند، باید از نزدیک سخن معترض را نیز شنید زیرا امام علی(ع) میفرماید:
«واجعل لذوی الحاجات منک قسماً تفرغ لهم فیه شخصک و تجلس لهم مجلساً عاماً»
«پارهای از وقت خویش را برای آنانکه مطالباتی و سخنی دارند قرارده که در آن وقت، خویشتن را برای شنیدن سخن آنها و رسیدگی به خواستههایشان کاملاً آماده و از هر کاری فارغ ساخته باشی، در مجلسی عمومی بنشینی تا همه به تو دسترسی داشته باشند.»
علی(ع) سفارش و تاکید میکند:
پس درشت گویی مردم (زودی الحاجات) را تحمل کن و تندی و خودپسندی را از خویشتن دور ساز تا خدا درهای رحمتش را به روی بگشاید»
«... ثم احتمل الخرق منهم والعی و نج عنهم الضیق و الانف. یبسط الله علیک بذلک اکناف رحمه»
این سخن امام را شاعر به زبانی دیگر باز گفته است:
تو آنگه شوی پیش مردم عزیز
که مر خویشتن را نگیری به چیز.
این کلام که امام میفرماید حاکم قسمتی از برنامهاش را برای دیدار حضوری مردم و شنیدن عرایض آنان (نه سخنرانی کردن برای آنها) اختصاص دهد و میافزاید «و درشت گویی و تندی آنها را هم تحمل کن.» مستند به قرآن نیز هست زیرا به فرموده قرآنکریم اگر ستمدیدهای فریاد کند نیز اذنی است که خداوند داده است و میفرماید: «خداوند دوست ندارد کسی با تندی و درشتی و گفتار به عیب بر سر خلق فریاد کشد مگر آن کسی که ستمی به او رسیده باشد»
لایحب الله الجهر بالسوء من القول الا مَنُ ظُلِم و کان الله سمیعاً علیما (نساء / 148)
امام علی که در دامان پیامبر اسلام پرورش یافته بود با خوارج که دشنامهای رکیکی در مرا و منظر مردم نثارش میکردند و تحقیرش میساختند با وجود آنکه ولیامر مسلمین و دارای قدرت بود اما حرمت و حقوق آنان را نگه داشت و مواجبشان را از بیتالمال قطع نکرد و تا زمانی که شمشیر و سلاح علیه او نکشیدند و جنگ و غارت را آغاز نکردند حتی ذرهای از این رفتارها را با مخالفان خویش و مخالفان حکومت علوی نکرد
امام خمینی در سخنرانی 28/8/1357 که حکومت علی را به عنوان الگوی جاودان مطرح میسازد و میگوید: «اسلام کیفیت حکومت و برنامه حکومت را تعیین کرده» میفرماید: اصل مسئلهای که حکومت باید یک حکومت عامل باشد و بین مردم هیچ ظلم نکند... در حکومت اسلامی اگر یک نفر مثلاً شخصی را کشت این را میگیرند و قصاص میکنند لکن یک سیلی اگر به او بزند کسی [به قاتل] آن یک سیلی باید انتقام کشیده [شود] برای اینکه این زاید بر آن مقدار است. یک روز حبس اگر کسی را حبس بکنند برخلاف نظام اسلامی است، [حبس] موارد خاصی دارد، گاهی حبس میشود» (کوثر ج 2 ص 344، 345)
این همان سخنی است که کراراً آیتالله شاهرودی نیز گفتهاند «در قوانین اسلام زیر پنج مورد مجازات حبس وجود دارد در حالی که در قوانین جزایی فعلی بیش از سیصد مورد مجازات زندان پیشبینی شده است» (کیهان 17 خرداد 80 ص 15 آقای بختیاری). مردم هنگامی که به جمهوری اسلامی رای دادند به همان الگویی رای دادند که امام خمینی ارائه داد نه به قوانین فعلی که موجب شده است ایران رکورد زندانی داشتن را در جهان بشکند.
آیا برای ملتی که در کتاب دینی خویش حکایت یوسف را میخواند عار نیست که اهل قلم و اندیشهاش در زندان باشند؟ در قرآن کریم آمده است که فرعون مصر رویایی دید و بزرگان و حکیمان دربار را گردهم آورد تا انجمن کنند و تعبیر خواب او بازگویند هنگامی که آنان از تعبیر عاجز ماندند، شرابگذار شاه مصر که چندی پیش هم بند یوسف بود به شاه گفت عالمی را میشناسد که میتواند خواب او را تعبیر نماید. در آن روزگار (سه هزار و ششصد سال پیش) اینها جزو معارف و حکمتهای زمان به شمار میرفت. هنگامی که خادم شاه نزد یوسف رفت و از او تعبیر را شنید، فرعون به محض اطلاع از اینکه دانشمندی در زندان اوست، بدون تحقیق درباره صحت و سقم جرم انتسابی به او دستور داد آزادش کنند و حتی یوسف را به مقام صدراعظمی خویش و عزیز مصر گماشت زیرا فرعون نیز عار میدانست در حکومت او اندیشمندی در زندان باشد (مضمون سوره یوسف آیات 43 تا 50) ممکن است گفته شود که او یوسف بود ولی اینها مجرمند. نمیخواهم تکرار کنم که مجرم کیست ولی دست کم درباره مدعیات متهمان باید تحقیق کرد یا اینکه آنان را را فرا خواند و سخنان دو سوی دعوا را شنید. فرعون مصر به محض اینکه شنید یوسف در زندان است بدون تحقیق دستور آزادی وی را صادر کرد اما یوسف از خروج از زندان استنکاف کرد و از شاه خواست که نخست درباره جرم انتصابی به او تحقیق کند. شاه مصر همین که تقاضای تحقیق را از یک زندانی دریافت کرد و دید او مدعی بیگناهی است فوراً دست به تحقیق زد و شاکی و شهود را شخصاً احضار و یوسف را نیز فراخواند تا دریابد او واقعاً بیگناه است یا گناهکار سپس او را به صدارت و معاونت خویش نصب کرد (سوره یوسف آیات 50 تا 53)
اگر نقاری هست به سبب احتجاب و عدم راهیابی آزاد همگان به خانه خویش در مجلس و دولت و... است به همین دلیل امام علی میفرماید: حجاب رابطهها را بردارید تا امور خرد، بزرگ و امور بزرگ، کوچک و حق، باطل و باطل، حق جلوه نکند.
«کل من علیها فان» قاعدهای است که هیچ استثنایی نپذیرفته و حتی پیامبر اکرم که از نظر مسلمانان، اشرف مخلوقات عالم است چشم از جهان فروبست. ما و شما نیز ماندگار نیستم.
بقا حق راست باقی جمله فانیست
بیانش جمله در سبع المثانی ست
اما سنتهای ما میتوانند بمانند..