مبانى فقهى - عقیدتى مبارزه با کفر جهانى با رویکردى به اندیشههاى امام خمینى (قدس سر ه)
محمد مهدى بهداروند
http://www.imam-khomeini.com/
اشاره:
حکومت کفر و شرک امریکا از دیرباز در صحنهى رویارویى با ملل مستضعف، تحتیک تشکیلات واحد و منسجمى در تمامى عرصهها عمل نموده، تا امکان ادامه حیات داشته باشد.
امام خمینىقدس سره، ابراهیم بتشکن و سنتشکن قرن مدرنیزم، با راهاندازى انقلابى اسلامى که به فرمودهى ایشان حقا انفجار نور بود، پیام آزادى از تمامى حلقههاى اسارت و بندگى مادیت و ظلمهاى بى حدوحصر قدرتهاى پوشالى استکبارى را به همراه آورد و همهى مظلومان عالم را امیدوار و همهى مستکبران و زورمداران را نا امید ساخت. انقلابى که نظام کفر جهانى را به لرزه درآورده و پایههاى آن را سست نموده و موجبات اضمحلال آن را (هم چون فروپاشى امپراطورى شرق) فراهم نمود و انشاءالله در آیندهاى نه چندان دور شاهد از هم پاشیده شدن و محو کامل نظام استکبارى غرب نیز خواهیم بود.
امام اصل مبارزه و دفاع را بر اساس مبانى فقهى، عقیدتى که اصلى متفق و مجمع علیه تمامى فقهاى اسلام استشروع نمود و تنها در عرصهى مبارزه به بعد نظامى آن بسنده ننموده، بلکه در تمامى عرصههاى «فرهنگى، سیاسى، اقتصادى» رهنمودهاى محورى خویش را به سربازان خود ارایه نمود. گرچه در این راه نتوانستیم تمامى اهداف و ایدهآل حضرت امامقدس سره را محقق نماییم، اما بر ما همین مطلب تمام است که ایشان در راه مبارزه با غرب از ارایهى هیچ رهنمود و راهحلى بر مبناى فقه، کوتاهى ننمود. نگاه به مسالهى دفاع در امر مبارزه از شیوههاى منحصر به فردى است که در آرا و دیدگاههاى سیاسى - فقهى امام مشهود و مشخص است. مبارزه در قالب دو پرچم و نظام و اکتفا به محو جوهره و ماهیت امریکا در تمامى اوصاف جامعه، جدیدترین رویکرد اجتماعى در قرن 20 میلادى بود که در سراسر بینالملل به «بنیادگرایى اسلامى» لقب یافت. امروزه نفوذ دو گسترهى شعاع انقلاب اسلامى در سراسر عالم هستى به یمن توجهات جدى حضرت امامقدس سره در امر مبارزه با امریکا برمىگردد، که امریکا را باید درتمام صحنههاى سرپرستى عالم (فرهنگ، سیاست، اقتصاد) مورد هجوم قرار داد و از تجاوز او جلوگیرى نمود.
این مقاله از آراى فقهى حضرت امامقدس سره در تحریرالوسیله و حاشیه بر عروة الوثقى مرحوم آیةالله سید کاظم یزدى و استنادات روایى و قرآنى ایشان اقتباس گردیده است.
بررسى مبانى فقهى حضرت امامقدس سره در امر مبارزه با استکبار جهانى از ضرورتهاى تحقیقى در مسایل سیاسى انقلاب اسلامى است. ایشان تمامى امورات فردى و حکومتى خود را دقیقا بر اساس مبانى فقهى خود انجام مىداد و حاضر به کمترین عقبنشینى در این امر نبود. تعبد و تبعیت و اعتماد جامعه به آراى سیاسى ایشان به همین نقطهى محورى برمىگردد.
با توجه به حوادثى که در قرون اخیر براى جهان اسلام پدید آمده و اسلام و مسلمین مورد هجوم کفر جهانى قرار گرفتهاند و «اصل اسلام» در خطر قرار گرفته است، ضرورت بیان و شناختحکم جهاد دفاعى و مبانى فقهى در اسلام بدیهى به نظر مىرسد. دفاع از کیان اسلام، مورد اتفاق تمام ملل عالم است زیرا اگر مکتب و مرامشان مورد هجوم قرار بگیرد در این زمان بذل جان و مال را واجب دانسته و با تمام توان در مقابل دشمن متجاوز مقاومت مىنمایند. این حالت تدافعى، سیرهى عقلاى جهان است که در تمام ادوار تاریخ و هم اکنون، حتى آنها که داراى مکتب و مرام مادى هستند، آن را ضرورى مىدانند.
وجوب دفاع و جهاد
مسالهى وجوب دفاع و مبارزه با استکبار از اهم ضروریات اسلام و از اوجب واجبات و از بزرگترین مسؤولیتهاى مسلمین مىباشد. براى این که به عظمت این مسؤولیت پىببریم لازم استبدانیم که مسالهى دفاع در کلمات فقها بدون قید و شرط بر همگان واجب مىباشد، یعنى تمام آن شرایطى که در واجب شدن واجبات دیگر وجود دارد در اینجا وجود ندارد. به عنوان مثال در جهاد ابتدایى شرایطى از قبیل ذیل وجود دارد:
1- اذن امام فقیه عادل
2- حضور امام (طبق نظر جمعى از فقها)
3- مرد بودن
4- بالغ بودن
5- رضایت پدر و مادر و سلامت جسمى و ... که بدون این شرایط، واجب نمىشود.
ولى جهاد دفاعى بدون قید و شرط بر همهى آحاد مسلمین واجب است، یعنى چه با اذن امام و فقیه باشد و چه بدون اذن آنها، چه در زمان حضور امام باشد و چه در غیبتش، چه مرد باشد یا زن، چه سالم باشد یا مریض، بر همه واجب است، هنگامى که اسلام مورد هجوم قرار گرفت از آن دفاع نمایند. با نگاهى به کلمات فقهى امامقدس سره در آثار گرانسنگ و گهربارشان به خوبى این «لوغشى بلاد المسلمین او ثغورها عدو یخشى منه على بیضة الاسلام و مجتمعهم یجب علیهم الدفاع عنها بایة وسیلة ممکنة من
‹رسث/››ح :دسیونىم دوخ ىهقف ىنابم ساسا رب نآرق و نید نایک زا عافد و رابکتسا اب هزرابم ىهلاسم رد ،)569 -119( )6( ىناث دیهش و )1301 -359( )5( ىیاهب خیش و )1331( )4( ىمق ىازریم ققحم و )1321 -1611( )3( ىیابطابط ىلع دیس ،ضایر بحاص و )6621 -0021( )2( رهاوج بحاص و )7331 -7421( )1( هرگاه دشمنى بر سرزمینهاى مسلمین و یا به مرزهاى آنها حمله آورد که ترس از بین بردن اصل اسلام و جامعهى اسلامى از آن
بذل النفوس و الاموال» . (7) برود بر همهى مسلمین واجب استبا هر وسیلهى ممکن به دفاع برخیزند و در این راه از بذل مال و جان دریغ نکنند.
و در مسالهى دوم همین فصل مىنویسد:
«لایشترط ذلک بحضور الامام و اذنه و لا اذن نائبه الخاص اوالعالم فیجب على کل مکلف بایة وسیلة بلا قید و شرط» و در وجوب دفاع، حضور امام علیه السلام و اذن او و هم چنین اذن نایب خاص یا نایب عام آن حضرت شرط نیست، بنابراین بر هر مکلفى با هر از مجموع موارد درمىیابیم که بزرگان فقها نظیر حضرت امامقدس سره در تمام طول تاریخ اسلام همه برآنند که درصورت (8) هجوم به اصل اسلام دفاع و مبارزه واجب است و همگان وظیفه دارند بر آن قیام کنند. آن چه پیش از آوردن کلمات امام علیه السلام در امر مبارزه با امریکا و اسراییل و ... لازم است توضیح دهیم، این است که آیا این دفاع در مورد هجوم نظامى امریکا استیا هجوم فرهنگى و سیاسى و اقتصادى را که اگر منجر به هدم و یا مدهون شدن اسلام گردد نیز شامل مىشود؟ در پاسخ به این سؤال باید توجه داشت که تکیهى فتاواى امام و باقى فقها روى هجوم و هدم اصل و جوهرهى اسلام است و هر چند ظاهر بعضى از فتواها نظر به هجوم نظامى دارد، ولى در عین حال آن هجوم نظامى مورد نظر است که اساس آن بر هدم اسلام باشد.
بنابراین با این وصف معلوم مىشود که هجوم بر اسلام به هر طریقى اعم از هجوم و تجاوز سیاسى، فرهنگى و اقتصادى و نظامى باشد، دفاع در برابر آن واجب است. به همین دلیل حتى در موردى هم که قصد تجاوز و هجوم نباشد ولى هجوم صدق کند، باز هم دفاع از اسلام بر آحاد مردم واجب مىشود و باید جلوى هجوم بر اسلام را بگیرند. اگر به آیات و روایاتى که در مورد ضرورت دفاع و مبارزه وارد شده است رجوع کنیم دیگر جاى هیچگونه شک و شبهه و عذرى باقى نمىماند که هر نوع هجومى که منجر به هدم و یا وهن اسلام گردد، دفع آن واجب است.
به این عبارتهاى حضرت امامقدس سره قدرى به دیدهى تامل نظر بیاندازیم:
- تمامى گرفتارى ما از این امریکاست، تمام گرفتارى ما از این اسراییل است. (9)
- همهى مصیبتهاى ما زیر سر امریکاست.
- خوشوقتى کامل ما آن روزى است که سلطهى همهى استعمارگران شرق و غرب به خصوص امریکاى جهانخوار از سر مسلمانان قطع شود.
امریکا از سالیان قبل بر پیکرهى ملت و دولت ایران به ناحق چنگ نهاده بود و نظامهاى جیرهخور گذشته هم با ایجاد و گسترش و استفاده از امکانات متناسب با روابط غیرالهى توفیق مىیافت که عمال گردانندهى نظام، از مدیران اقتصادى گرفته تا زمامداران سیاسى، فرهنگى و صاحب منصبان قضایى و نظامى را تربیت نموده و با به کارگیرى هرکس در موضع خاص، در تحکیم و تثبیت پایههاى نظام نوکر امریکا کوشا باشد.
انقلاب اسلامى ایران پس از پیروزى بر طاغوتیان داخلى و درگیرشدن با استکبار جهانى و واژگون نمودن نظام شاهنشاهى با چنین مجموعه امکانات به جا مانده از آنان روبهرو بود، مجموعه امکاناتى که در جمیع ابعاد فرهنگى، سیاسى، اقتصادى، اعم از بخشهاى کشاورزى و صنعتى، عمرانى، نظامهاى پولى و مالى، دستگاههاى تربیتى بهداشتى و درمانى، امکانات آموزشى و تحقیقاتى و هنرى ... دقیقا هماهنگ با روابط انسانى دیگر حاکم بر جامعهى طاغوتى و متناسب با تحقق ارزشهاى ویرانگر و ضد اسلامى چنان جامعهاى ساخته و پرداخته شده است.
آن چه نگرانى امامقدس سره محسوب مىشد و از سهم تاثیر بالایى برخوردار بود این که مجموعهى امکانات در مقابل ملتى عزیز قرار گرفته که حاکمیت نظام الهى را به جان پذیرفته و در به دست آوردن چنین حاکمیتى از بذل جان و مال خود امتناع نکرد، اما جریان یافتن احکام الهى در اجتماع و تحقق یک جامعهى اسلامى در همهى ابعاد به صرف ارادهى انسانها انجام نمىگیرد; زیرا جامعه صرفا مجموعهاى متشکل از افراد نیست که چون ارادهها تغییر کند جامعه هم متحول شود، بلکه تحقق یک جامعهى اسلامى که در آن جمیع وجوه رفتار اجتماعى و فردى بر اساس احکام الهى تنظیم شود مستلزم هماهنگى و سازگارى مجموعه امکاناتى است که زمینهى تحقق ارادهى انسانها را فراهم مىسازد.
دقت در کلام امام خمینىقدس سره که «تمام بدبختىهاى ما زیر سر امریکاست» ، بیانگر این نکته است که امریکا در امر سلطهگرى بر ملل و دولتها تمامى ابعاد فردى و اجتماعى آنها را مورد دقت قرار داده و بر آنها حکومت مىکند. این لایتشیطانى را با رویکردى به کلام امام در ابعاد سیاسى، فرهنگى و اقتصادى عنوان مىنماییم.
ولایت و تسلط در مدیریت فرهنگى
«صدماتى که کشور ما از فرهنگ رژیم شاه خورده است قابل مقایسه با ضررهاى اقتصادى و غیره نبوده است. متاسفانه در زمان این پدر و پسر دست اجانب بازگردید و مراکز آموزشى که باید تکیه گاه ملتباشد به ضدش تبدیل شد» . (10)
«ما الان در همه چیز به گمان همه یک نحو وابستگى داریم که بالاتر از همه، وابستگى افکار است، افکار جوانهاى ما، پیرمردهاى ما، تحصیلکردههاى ما، روشنفکران ما، بسیارى از این افکار وابسته به غرب است» . (11)
امریکا با راهاندازى سازمانى تحت عنوان «یونسکو» در بخش فرهنگى شروع به فعالیت گسترده نمود که در حقیقت این سازمان به عنوان هماهنگ و ایجاد کنندهى فرهنگ یکسان جهانى و سیاستگذارى آموزشى، علمى و تحقیقاتى به ایفاى وظیفه مىپردازد.
این سازمان موظف است کلیهى مسایل مربوط به آموزش و پرورش، از ریشهکنى بىسوادى گرفته تا نظام آموزشى و مواد درسى و تربیت معلمان و نیز محیطهاى آموزشى را با به دست آوردن اطلاعات و آمار از طریق مرکز اطلاعات آموزشى خود سازماندهى نماید. علاوه بر این امور، یونسکو بایستى مسالهى علوم طبیعى و رشد و توسعهى آنها را از طریق فراهم نمودن همکارى بین دانشمندان به وجود آورد.
امامقدس سره بر اساس مستندات فقهى خویش نظیر «ولن یجعلالله للکافرین على المؤمنین سبیلا» (12) این نحوه مدیریت را نفى کرده و در دستورات و بیانیهها و سخنرانى خویش بر حذف و هدم آن تاکید مىنمود و مىفرمود :
«ببینیم فرهنگ وارداتى با ما چه کرد و ما در مقابلش چه باید بکنیم؟
خروج از فرهنگ بدآموز غربى و نفوذ و جایگزینشدن فرهنگ آموزندهى اسلامى ملى و انقلاب فرهنگى در تمام زمینه در سطح کشور آن چنان محتاج تلاش و کوشش است که براى تحقق آن سالیان دراز باید زحمت کشید و با نفوذ عمیق ریشه دار غرب مبارزه کرد» . (13)
آن چه در نوع بیانات و موضعگیرىهاى امام مشهود است این که آن چه ایشان در تقدس جنگ و مبارزه با امریکا و در یک کلمه استکبار و ثمرات و دستاوردهاى مهم آن بیان مىفرمایند، نه از خود که برخاسته از درک عمیق و دقیق ایشان از سنت معصومین و کتاب الهى است که در جاى جاى آن این رفعت جایگاه را با صراحتیا اشارت به تصویر کشیده است و تن پروران و بهانهجویان رویگردان از این نعمتبزرگ را به افرادى که در کنار پیران فرتوت و کودکان نورس محکوم ساخته است و این کلام برگرفته از کلام خداوند متعال است که فرمود:
«ولو ارادوا الخروج لاعدوا له عدة ولکن کره الله انبعاثهم فثبطهم و قیل اقعدوا مع القاعدین» (14)
«و لن تقاتلوا معى عدوا انکم رضیتم بالقعود اول مرة فاقعدوا مع الخالقین» (15)
بنابراین در امر فرهنگ امریکا در جهتبرقرارى نظام سلطه و سیطره و سبیل با نفوذ در نظام آموزشى که یکى از مهمترین راههاى سلطهى فرهنگى است، توانسته است نیروى انسانى مورد نیاز براى چرخش چرخهاى ماشینیزم مبتنى بر اصالت ماده و حاکمیت کافرانه خویش را دقیقا متناسب با ادارهى مجموعهى جهانى آموزش داده و تربیت نماید. و به همین دلیل شاید بد نباشد که نتیجهى این کار دردآور را از زبان یکى از همین دردآوران، این دزدان فکر و چپاولگران شخصیتها بشنویم. ژان پل سارتر در این مورد مىگوید:
«روشنفکران جهان سوم را براى نشخوار کردن خط فکرى خودمان تربیت کردهایم و به همین دلیل مىبینید که براى رسیدن به اهدافمان اینها بیشتر از نیروى خودمان در آن مناطق مفید هستند» . (16)
امامقدس سره با خواندن نهایت اهداف شوم امریکا در امر سلطهى فرهنگى، درصدد مقابلهى جدى برآمد و ضمن تعطیلى دانشگاهها، خواهان راهاندازى انقلاب فرهنگى و یا اسلامى شدن دانشگاهها گردید که متاسفانه در کشاکش مسایل سیاسى این آرزوى امام تحقق نیافت. تبعیت از الگوى آموزشى - تربیتى دانشجویان در امر فرهنگ منجر به تبعیت از دیگر ابعاد جامعه گردید و امام هم به استناد آیات قرآن در مباحث فقهى خود، خطر وابستگى را گوش زد فرمودند که اساس این کار اعراض از قرآن کریم است که:
«یا ایها الذین امنوا ان تطیعوا الذین کفروا یردوکم على اعقابکم فتنقلبوا خاسرین» ; اى کسانى که ایمان آوردید اگر از کافران پیروى کنید آنان شما را به گذشتههایتان (زمان کفر) بازمىگردانند و در آن شما نیز زیانکارید. (17)
این قسمت از مدیریت غرب در امر فرهنگ را با کلام نغز امام به پایان مىبریم که فرمود:
«از جمله تبلیغاتشان این مىشود که علم و پیشرفت مختص به دو جناح امپریالیزم و کمونیزم است و آنان خصوصا غربىها و اخیرا امریکایىها نژاد برتر و دیگران نژاد پست و ناقص هستند» . (18)
مدیریت و ولایت در مسایل اقتصادى
در امریکا، در بخش سرپرستى اقتصادى، از 13 سازمانى که متکفل کارگذارىهاى بینالدولى هستند 12 سازمان به صورت مستقیم و غیرمستقیم عهدهدار امور اقتصادىاند و از این تعداد 8 سازمان در برگیرندهى موضوعات کار، خواروبار و کشاورزى، نظام بانکى و تجارت و حمل و نقل، عهدهدار اجراى اصلىترین سیاستهاى مادى هستند. در این جا به عنوان نمونه، تعدادى از شبکههاى مرتبط به هم را ذکر مىنماییم:
1- بانک بینالمللى ترمیم و توسعه یا بانک جهانى) I.B.R.D (و نیز صندوق بینالمللى پول) I.M.E (مسؤولیت تعیین و اعمال سیاستهاى پولى و ارزى و کیفیت ثبات آنها و ارزشگذارى و تعیین نرخ ربا و ..... و زمینه سازى اجراى طرحهاى عمرانى هماهنگ با سیاستهاى جهانى در کشورهاى گوناگون را برعهده دارد.
2- سازمان جهانى خواروبار و کشاورزى (فائو) که برنامهریزى کشاورزى و مسایل مربوط به تغذیهى کشورهاى تحت اشراف خویش را زیر نظر دارد.
3- در بخش تجارت هم موافقت نامهى عمومى تعرفه و تجارت موسوم به (گات) مىباشد.
4- سازمان بینالمللى کار معروف به (آیلو) .
5- سازمان مشورتى دریایى (ایمکو) و هواپیمایى (ایکائو) و سازمان بهداشت (W.H.O) و اتحادیهى پست جهانى) U.P.U (و اتحادیهى بینالمللى مخابرات دور (L.T.V) و سازمان هواشناسى (W.M.O) .
تمام این سازمانها در ادارهى اقتصاد دنیا براى ایجاد نظم نوین جهانى و پیوند زدن کشورها بر حول محور ماده پرستى و تشکیل دهکدهى جهانى عهدهدار ماموریت و مسؤولیتهاى ویژهى خاص خود هستند.
امام خمینىقدس سره با توجه به دیدگاههاى اقتصادى خویش معتقد بود که پیدایش و رواج مستمر «ربا» به عنوان شاهرگ حیات سرمایهدارى و زیربناى تمامى سازمانها و سیستمهاى اداره کنندهى امور اقتصادى در جوامع تحتسلطه و از آن جمله کشورهاى اسلامى و نیز رسمیت و جریان دادن حق «انحصار» به عنوان مکمل ربا و حافظ نظام ربوى در این جوامع که به تمرکز سرمایه و به تبع آن پیدایش دستگاه سازماندهى اعتبارات و حافظ و رشددهندهى سرمایه یعنى «بانک» منجر گردیده است. و این از مصادیق مبرز مدیریت و سلطهى اقتصادى به حساب مىآید. امامقدس سره دردمندانه این خطر را گوش زد مىنماید که:
«جهانخواران با ایجاد مراکز انحصارى و چند ملیتى عملا نبض اقتصادى جهان را دست گرفته و همهى راههاى صدور و استخراج و توزیع و عرضه و تقاضا و حتى نرخگذارى و بانکدارى را به خود منتهى نمودهاند» . (19)
«هر چند که این بلیه (اقتصاد شرق و غرب) دامنگیر همهى ملتهاى جهان گردیده است و عملا بردگى جدید بر همهى ملتها تحمیل شده و اکثریت جوامع بشرى در زندگى روزمره خود به اربابان زر و زور پیوند خوردهاند و حق تصمیمگیرى در مسایل اقتصاد جهان از آنها سلب شده است» . (20)
با نگاهى به این دو فراز از امامقدس سره این سؤالات در ذهن مخاطب ابراز وجود مىنماید که: مراکز انحصارى و چند ملیتى چه نقشى در اقتصاد جهان دارند و چگونه نبض اقتصادى جهان را به فرموده امامقدس سره در دست گرفتهاند؟
به راستى بانک و بانکدارى بر محور چرخش اعتبارات و سود سپرده چه نقشى را در اقتصاد جهانخواران بر عهده دارد؟
در این کلام امام بردگى جدید ملتها چه ویژگىهایى دارد؟ و چگونه حق تصمیمگیرى در مسایل اقتصادى جهان از ملتها سلب شده است.؟ متاسفانه در حوزههاى علمیهى ما «پرچمداران راستین دین و دیانت» به این سؤالات هنوز به صورت جدى پاسخ ندادهاند و از این کلام و امر امام غفلتشده است که :
«یکى از مسایل بسیار مهمى که بر عهدهى علما، فقها و روحانیت است مقابلهى جدى با دو فرهنگ ظالمانه و منحط اقتصاد شرق و غرب و مبارزه با سیاستهاى اقتصاد سرمایهدارى و اشتراکى در جامعه است» . (21)
آن چه بیانگر موضعگیرى شفاف و قاطع امام در تمامى عرصهها و خصوصا عرصهى اقتصاد است، عمل بر طبق مبانى فقهى و متخذ از کتاب و سنت است. گرچه امروزه تلاش مىشود دستگاه کارشناسى در دستگاه فکرى دموکراسى موجود، مدیریت اصیل انقلاب یعنى دستگاه مدیریت ولایت فقیه «مدیریت دینى» را در خود منحل نماید، ولى چه جاى تامل که امام در تمام عرصهها حجت را بر مسؤولین و سردمداران تمام نمودهاند. ایشان بر اساس فقه جواهرى و با توجه به کلام قطعى خداى متعال: «فاذنوا بحرب منالله و رسوله» در کیفیت گردش در عرصهى اقتصاد در بخش توزیع «بانک» به خلاف دیدگاههاى منفعل اعلام مىنماید که :
«اگر چنان چه ربا در یک کشورى مثل کشور ما خداى نخواسته باز در بانکش، در تجارتش، در بین مردمش باشد ما نمىتوانیم بگوییم که ما جمهورىمان، جمهورى اسلامى است. محتوى جمهورى ما اسلامى است از این جهت کارشناسان، علما در این مساله بسیار فعالیت کنند، دقت کنند، که ما را از این گرفتارى نجات بدهند و ملت هم باید توجه بکنند به این که مواجه هستند با یک همچو چیزى که قرآن کریم مىفرماید «فاذنوا بحرب من الله و رسوله» اعلام جنگ بکنید با خدا.
.... اصلاح بانک هم یکى از امور بسیار مهم است، چنانچه اصلاح اقتصاد و مالیات و امثال ذلک هم بسیار اهمیت دارد» . (22)
بنابراین امریکا در مدیریتخود بر تمام عالم از هر عرصهاى به عنوان رگههاى وابسته نمودن جهان بهره برده و مىبرد و این موید این کلام متین امام است که: ساده انگارى است، هجوم به بلاد اسلامى فقط در غالب حملهى نظامى و تهدید ناوهاى جنگى دیده شود و روابط اقتصادى، سیاسى و فرهنگى دیگر را به دور از هر گونه خوى و خصلت تجاوزگرى انگاشت.
بر این اساس مبارزه با امریکا و اسراییل در عرصهى نظامىگرى محدود نمىگردد، زیرا در صحنهى هجوم نظامى یک شیوه مطرح است و در غیر هجوم نظامى هزاران شیوهى خطرناکتر دیگر امام به جهت پیروزى در این زمینه در مقابل غرب و غربگرایى راهحلها و توصیههایى مىنماید که : «ما نباید غفلت کنیم واقعا باید به سمتى حرکت نماییم که انشاءالله تمام رگههاى وابستگى کشورمان از چنین دنیاى متوحشى قطع شود» . (23)
... باید تفکر این که ما باید از خارج چیز وارد بکنیم از کلهمان بیرون برود.
پس در مىیابیم که امام در تبیین مدیریتسیطرهخواه امریکا معتقد بودند که در مسایل اقتصاد براى رهایى از عبودیت غرب و تبیین از الگوى مادى و منحط آنها، باید به مسایل مهم و اساسىاى چون نحوه مشارکت مردم در امر اقتصاد، جلوگیرى از نفوذ عدهاى معدود از صاحبان ثروت، اهمیت و کیفیت نظارت دولت در اقتصاد را مورد دقت قرارداد تا با توجه به اصل نه شرقى نه غربى امکان سقوط در دام ابرقدرتها از بین برود. آنچه مىتواند به عنوان یک کار تحقیقى حول این دیدگاه امامقدس سره به خوبى صورت گیرد این است که رابطه مبناى نظام منحط غرب با فلسفه مادى مورد دقت قرار گیرد و ناهنجارىهاى فلسفى و منطقى این مبنا تشریح گردد.
ولایت و مدیریتسیاسى
این مدیریت در حقیقتبرمىگردد به دوران پایان جنگ دوم جهانى. زیرا در این زمان ابرقدرتها به این جمعبندى رسیدند که ضرورى است دستگاههایى متناسب براى اجرا و ایفاى نیات آنها فراهم و ایجاد گردد. سازمان ملل متحد از جمله قدیمىترین و فراگیرترین این اهرمهاى سیطرهى مخوف جهانى است که با ظاهرى فریبنده در سال 1945 میلادى به بهانهى حفظ صلح و امنیتبینالمللى و با هدف به ظاهر زیباى توسعهى روابط دوستانه میان ملل و همکارى در حل مسایل بینالمللى که داراى ماهیت اقتصادى، فرهنگى، سیاسى و یا بشردوستى است و بالاخره تحت پوشش فریبنده ایجاد وحدت و اتحاد ملل تشکیل گردید تا از طریق ارگان اصلى و کارگزارىهاى بینالدولى وابسته به آن، کشورهاى مختلف جهان را در درون هرم تمرکز جذب و هضم نماید. علت تشکیل و نقش این سازمان در حقیقتبه عنوان یک سپر و پوشش در پنهان نگه داشتن اهداف پلید بانیان و جهانخواران ایفا مىنماید. در جهت عبودیت غرب این سازمان منحط و مزدور اهداف پنهانى غرب و غربمنشها مردم جهان را به وحدت براى افزایش رفاه و امکان بهرهورى مادى همهى انسانها دعوت نموده است و در نخستین گام، اصلىترین علت نزاع با دنیاپرستى یعنى اعتقاد به خدا را با اصل عقاید گونهگون و نیز احترام به عقاید، منزوى نموده و از صحنه کنار گذارد! ! !
در این دیدگاه همهى عقاید متضاد و متناقص یکسانند، صاحبان آنها خواه کافر یا مؤمن باشند، هر دو برابرند و محترم و همه حقاند (پلورالیزم سیاسى) .
مسلما بر اساس چنین ولایت و سیطره است که براى تمامى اقوام جهان نیاز به ادبیاتى مشترک، زبانى واحد و نیز اطلاعاتى هماهنگ و سازمانهایى بینالمللى براى جریان بخشیدن به آن و مدیریت کفر جهانى، ضرورت مىیابد و این تنها نمودى است از مبارزه و هجوم امریکا علیه اسلام و به تعبیر رساى حضرت امام: قدس سره
راستى کلام انسان عاقلى است که بت پرستى جدید و مدرن را در شکلها و افسونها و ترفندهاى ویژهى خود نشناخته باشد و از سلطهاى که بتخانههایى چون کاخ سیاه بر ممالک اسلامى و خون و ناموس مسلمین و جهان سوم پیدا کردهاند خبر نداشته باشند؟
امام اساس این تشکیلات و ارگانهاى وابسته به آن (ایکائو، فائو، ایمکو و ...) را نفى کرده و مىفرماید:
«اصل اساس این را (سازمان ملل) اینها درست کردهاند، اساس این سازمانها خود اینها هستند، اگر ساختهى خود اینها نبود به چه مناسبتباید یک کشور یا چند کشور قلدر حق وتو داشته باشند؟»
این را درست کردند براى بازى دادن ملتهاى کوچک، این جانب مکرر گفتهام که تمام این سازمانها و گروهها براى طرفدارى از قدرتمندان به وجود آمده است و این جمعیتها به دست ثروتمندان براى سلطهى بر ضعیفان و مکیدن خون محرومان جهان به وجود آمده است. (24)
... و آن جا که به نفع قدرتمندان و سرمایهداران بینالمللى است، حقوق مستضعفین را نادیده گرفته و جز براى سلطهى آنان عملى انجام نمىدهند. (25)
بنابراین امامقدس سره بر مبناى منش فقهى خویش که مستنبط از آرا و کلمات بزرگان و فقها در تحت لواى کتاب و سنت قرار دارد، مصمم و امیدوار درگیرى و مبارزه با امریکا را به عنوان یک تئورى استراتژیک عنوان نموده و مىفرماید:
«نکتهى مهمى که همهى ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاستخود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان و جهانخواران تا کى و تا کجا ما را تحمل مىکنند و تا چه مرزى استقلال و آزادى ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزى جز عدول از همهى هویتها و ارزشهاى معنوى الهیمان نمىشناسند. به گفتهى قرآن کریم هرگز دست از مقابله و ستیز با شما برنمىدارند مگر این که شما را از دینتان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیستها و امریکا و شوروى در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینى و شرافت مکتبىمان را لکهدار سازند.
پس راهى جز مبارزه نمانده است و باید چنگ و دندان ابرقدرتها و خصوصا امریکا را شکست و الزاما یکى از دو راه را انتخاب نمود: یا شهادت یا پیروزى، که در مکتب ما هر دوى اینها پیروزى است که انشاءالله خداوند قدرت شکستن چارچوب سیاسىهاى حاکم و ظالم جهانخواران و نیز جسارت ایجاد داربستهایى بر محور کرامت انسانى را به همهى مسلمین عطا فرماید و همه را از افول ذلتبه صعود عزت و شکوه همراهى نماید.
... جنگ ما جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمىشناسد و ما باید در جنگ اعتقادیمان بسیجبزرگ سربازان اسلام را در جهان راهاندازیم» . (26)
استقامت رمز و راز پیروزى
بنابراین مشخص شد که امام با تکیه بر مبانى متقن فقهى و عقیدتى خویش که در آن لزوم هرگونه سبیل و سلطهاى توسط دشمن نفى گردیده است در برابر تمامى تهاجمات سیاسى، فرهنگى، اقتصادى ، نظامى امریکا ایستادگى نمود و فرمود : «این جنگ اگر 20 سال هم طول بکشد ما ایستادهایم» ، «ما مرد جنگیم» . او فرزند مکتب عاشوراست که در برابر عظمت عنکبوتى، دشمن آیات وحى را تلاوت مىکند که:
«ام حسبتم ان تدخلوا الجنة و لما یاتکم مثل الذین خلوا من قبلکم مستهم الباساء و الضرآء و زلزلوا حتى یقول الرسول و الذین امنوا معه متى نصرالله ان نصرالله قریب» . (27)
او مىدانست که شرط اساسى در مبارزه و فایق آمدن بر همهى مشکلات، صبر و استقامت است و در کنار آن آمادگى و خودباورى در تمام عرصههاست. امام بر اساس آیهى قرآن در تمامى ابعاد طرح مبارزه با غرب و جهان کفر را پىگیرى نمود. در بعد نظامى، فرهنگى، سیاسى، اقتصادى به حکم: «واعدوا لهم ما استطعتم من قوة من رباط الخیل ترهبون به عدوالله و عدوکم» ، (28) ابتدا سپاه پاسداران را به عنوان نیروى مسلح و معتقد در برابر ارتش شکستخورده باقیمانده مطرح نمود و در بعد فرهنگ، مسالهى انقلاب فرهنگى را عنوان نمود و در عرصهى سیاست «سیاست نه شرقى نه غربى» را در صحنهى دیپلماسى مطرح نمود. با نگاهى به یکایک رفتارهاى اجتماعى حضرت امامقدس سره به خوبى ارتباط منطقى آن را با مبانى فقهى و عقیدتى متخذ از قرآن و سنت را در مىیابیم.
پىنوشتها:
1. ر.ک: عروةالوثقى و حاشیه بر جامع عباسى شیخ بهایى، بحث دفاع، ص 209.
2. ر.ک: جواهر الکلام، شرح بر شرایع، ج 21، ص 14.
3. ر.ک: شرح بر مختصر النافع، بحث جهاد و ریاض، ج 1، ص 497.
4. ر.ک: جامع الشتات، کتاب جهاد، ص 80 .
5. ر.ک: شرح لمعه، ج 2، ص 381 با شرح کلانتر و شرح مسالک، ج 1، ص 148.
6. تحریر الوسیله، روح الله خمینى، فصل دفاع، ج 1، ص 485، انتشارات جامعهى مدرسین حوزهى علمیهى قم.
7. همان .
8. همان .
9. کلمات قصار، دفتر نشر و آثار امام قدس سره، ص 156، موسسهى چاپ و نشر عروج، 1376.
10. سخنرانى در تاریخ 24/7/60.
11. صحیفهى نور، ج 10، ص 56.
12. نساء/ 141.
13. ر.ک: سخنرانى در مورخ 28/9/61 و 19/9/63.
14. توبه / 46.
15. توبه / 83.
16. حکومت جهانى، آکادمى علوم، ص 23.
17. آل عمران / 149.
18. حکومت جهانى، ص 23.
19. ر.ک: فریاد برائت.
20. همان .
21. همان .
22. ر.ک: سخنرانى مورخ 25/2/ 1363.
23. ر.ک: سخنرانى در مورخ 3/4/1367 و 26/11/1359.
24. ر.ک: سخنرانى مورخ 4/11/1360 و 6/2/1359.
25. ر.ک: سخنرانى مورخ 4/11/1360 و 6/2/1359.
26. ر.ک: پیام استقامت.
27. بقره /214.
28. انفال /60.