«نگین ایران»، فصلنامه مطالعات جنگ ایران و عراق در شانزدهمین شماره خود نقش سرلشکر پاسدار شهید حاج احمد کاظمی فرمانده نیروی زمینی سپاه، را در جنگ تحمیلی را با سرلشکر غلامعلی رشید و سردار حاج قاسم سلیمانی به بحث گذاشته است و سایت ساجد هم با گرامی داشت یاد و خاطره این سردار سرافراز اسلام، متن این گفتوگو را منتشر میکند.
شهادت سردار احمد کاظمی جامعه ایران به ویژه رزمندگان و همرزمان این عزیز را در غم و تاثر جانکاه فرو برد.فرصت را مغتنم شمرده،ویژگیهای این شهید بزرگوار را در حضور سرلشکر رشید و سردار حاج قاسم سلیمانی به بحث گذاشتیم.خوانندگان محترم را به مطالعه این گفتوگو که در وضعیت خاصی انجام گرفت و آمیخته است با خاطراتی از فراز و نشیبهای جنگ همراه با شهید کاظمی، جلب مینمائیم. سرلشکر رشید:بسمالله الرحمنالرحیم.بحث ما درباره شهید احمد کاظمی است، فرمانده نیروی زمینی سپاه. رویکردی که در بررسی فرماندهان شهیدمان داریم، یکی در جنگ است و دیگری بعد از جنگ؛ در جنگ، ما معتقدیم یک فرمانده با شناخت لشکرش و هر آنچه که این لشکرش در صحنه جنگ انجام داده شناسایی میشود، یعنی اگر ما بخواهیم شهید احمد کاظمی را بشناسیم باید لشکر 8 نجف را در جنگ شناسایی کنیم و ببینیم که این لشکر در صحنه جنگ چه کرده است، چون ایشان فرمانده این لشکر بوده و این فرماندهان ما هم، مثل خود جنابعالی (سردار سلیمانی)، مثل شهید خرازی، مثل بقیه، اینها انسانهایی بودند که از صفر تا صد یگان را (گردان، تیپ، لشکر)با تمام وجودشان از اساس ساختند. این طور نبوده که یک لشکر آماده را بدهند دست این فرماندهان سپاه مثل احمد، مثل جنابعالی (سردار سلیمانی)؛ چون در همه کشورها و حتی در ارتش خود ما هم این طور است که وزارت دفاع و برنامه و بودجه و نظام آن کشور به همراه سایر دستگاهها، اول لشکری و یگانی را از اساس ایجاد میکنند و بعد به فرماندهی میدهند که آن فرمانده خودش هیچ نقشی در به جود آوردن آن نداشته است. در سپاه این روند اصلا طی نشده است، این فرماندهانی مثل احمد بودند که لشکر را با همه وجودشان از اساس و از اول خشت خشت گذشتند روی هم و ساختند و بنیانگذار بودند. سایر تشکیلات سپاه هم همین طور بود مثل اطلاعات وعملیات که بنیانگذارش شهید باقری بود،مثل توپخانه که بنیانگذارش شهید شفیعزاده بود. حالا میخواهیم ببینیم چون جنابعالی (سردار سلیمانی) خیلی جاها در صحنه جنگ در مقاطع مختلف در عملیاتهای مختلف کنار لشکر 8 نجف و احمد کاظمی جنگیدید این لشکر چه عملکردی در روند جنگ داشته است؟ ما بیاییم با این بهانه تمام ابعاد شخصیتی احمد کاظمی را مثلا از نظر نظم، مدیریت، ابتکار، خلاقیت و تدبیرش کالبد شکافی کنیم. این را باید حتما در سازماندهی و عملکرد لشکرش پیدا کرد. من یک جاهایی گفتم احمد در خیلی از ابعاد مسلط بود. من گفتم سه نقطه را در لشکر 8 نجف اگر کسی سر میزد به نقش احمد و مدیریت او پی میبرد: یکی اسلحه خانه، یکی حمام و یکی هم آشپزخانه. در این سه جا، میفهمید که احمد چقدر به لجستیک، آموزش، نگهداری و روحیه پرسنل بها میدهد. احمد اصرار داشت که همه جا حمام احداث شود و این نشان میداد که به نیروهایش خیلی بها میدهد. در نزدیکترین مکانها به خط مقدم حمام درست میکرد، حمام درست حسابی. من دو سه جا در این حمامها رفتم؛ در مریوان، در جزیره مجنون، کنار کارون. بنابراین در حین جنگ باید لشگر 8 نجف را مورد شناسایی قرار بدهیم تا احمد را معرفی کنیم. بعد از جنگ هم بالاخره یک تجربه سنگینی را احمد پشت سر گذاشته، 8 سال، 10 سال حالا با فلسطین میشود 12 سال تا بعد از جنگ؛ چون از سال 1355 ایشان رفته بود فلسطین، 17 سالش بوده رفته لبنان و در اردوگاههای فلسطینی آموزش دیده و عجیب هم قضاوت میکرده، یعنی نمیدانم به شهید محمد منتظری یا فرد دیگری گفته که تا این فلسطینیها به سمت اسلام حرکت نکنند، موفق نمیشوند و اینها دین در درونشان کمرنگ است. این را آنجا درک کرده است. ما میخواهیم بدانیم این تجربه احمد از دورههای گذشته (جنگ کردستان، فلسطین) چه نقشی در برداشتن بارهای بزرگی مثل فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهداء، فرماندهی نیروی هوایی و فرماندهی نیروی زمینی داشته است. یعنی تجربیات شهید احمد کاظمی چه نقشی در موفقیتهای بعدی او در عرصه مدیریتی و اقداماتی که انجام داده، داشته است، قطعا اقداماتی که احمد در قرارگاه حمزه انجام داد متاثر از 12 سال تجربهاش بوده است. من یادم است، واقعا با یک رویکرد جدید کار را انجام داد. یعنی تا رفت آنجا، بعد از یک مطالعه دو سه ماهه حالا خدا چه اعتماد به نفسی به او داده بود آمد کل روش جنگ را در طول 10 سال در کردستان گذاشت کنار و عوض کرد و تغییر و تحول ایجاد کرد و میگفت برادران قبلی اشتباه میکردند که پشت سر هم نیرو گذاشتند و صدها پایگاه ثابت ایجاد کردند، ما میتوانیم اینها را جمع کنیم، ما میتوانیم متکی بشویم به یک سیستم اطلاعات خیلی دقیق و چند واحد واکنش سریع و ورزیده داشته باشیم، هر جا که ضد انقلاب حرکتی کرد، به سرعت مثل اجل ما پیاده شویم روی سرش، مرحله بعد مرز را ببندیم و مرحله نهایی برویم در خاک عراق؛ و هر سه چهار کار را کرد.یعنی واقعا پایگاهها را جمع کرد، همه داد و فریاد میکردند، نمایندگان مجلس صدایشان درآمده بود. ایستاد و گفت:هیچ طوری نمیشود، مسوولیت با من. یعنی شاید بیست سی هزار نفر را جمع کرد از نیروی انتظامی، سپاه و بسیج. همه را جمع کرد و بعدش هم آمد مرز را بست و بعد رفت داخل خاک عراق. این تاکتیکها و روشها حتما از اعتماد به نفس او بوده که خدا در جنگ به ایشان داده که آمد و این طور علم کرد.